«ول کردن» گاهی می‌تواند اثربخش‌ترین استراتژی جهان باشد (معرفی کتاب شیب)

معرفی کتاب شیب ست گادین

احتمالا شما هم شیب را بشناسید؛ کتاب معروف ست گادین.

دیشب برای دومین بار خواندن آن را تمام کردم. به رسم بسیاری از کتاب‌هایی که دوست دارم، این کتاب را هم دو بار پشت سر هم خواندم و بار دوم، سعی کردم کاری کنم تا مفاهیم مطرح شده در کتاب بیشتر در خاطرم بماند.

کتاب، درباره یک حرف بدیهی است: اینکه «در هر لحظه» وضعیت کاری ما، روی یکی از سه حالت زیر است:

1. کاری را انجام می‌دهیم که فکر می‌کنیم سخت است. پیشرفت ما آهسته است و حین کار سختی می‌کشیم. اما فکر می‌کنیم این سختی، به پاداش بعد آن می‌ارزد و در صورت ادامه دادن این کار در آینده، وضعیت‌مان بهبود محسوسی خواهد کرد.

این همان شیب است و به قول ست گادین:

«تقریبا هر چیزی که در این دنیا ارزش انجام دادن دارد، تحت کنترل شیب است».

در مواجهه با شیب، باید به کارمان ادامه دهیم – به خاطر همان پاداشِ بعد از شیب.

2. وضعیت دیگری هم هست که شبیه همین وضعیت است، با این تفاوت که قرار نیست وضعیت خیلی بهتر شود. در واقع، تقریبا بطور قطعی می‌توانیم بگوییم که وضعیت بهتر نمی‌شود. فکر می‌کنم بسیاری از شغل‌هایی که ظهور تکنولوژی‌های نو آنها را نابود می‌کند، در این دسته جای می‌گیرند.

این وضعیت، وضعیت بن بست است.

بدیهی است که همانطور که گفتیم شیب را باید ادامه دهیم، بن بست را باید ول کنیم.

بزرگترین دلیلی که ول کردن بن بست را نباید به تاخیر بیانداریم، هزینه فرصت است. هزینه‌ی فرصتِ از دست رفته‌ی عمر، زمان و سایر منابع‌مان.

البته حالت سومی هم وجود دارد که اصلا مهم نیست و آن را اینجا نمی‌آورم که ذهن‌مان بیهوده منحرف نشود! (خود ست گادین هم از ترس اینکه کتابش چهل صفحه‌ای تمام شود، وضعیت سه را در بین وضعیت‌ها آورده بوده. به من اعتماد کنید!)

در واقع، کل کتاب حول این موضوع بحث می‌کند که چطور می‌توانیم وضعیت 1 و 2 را از هم تشخیص بدهیم؟ چطور بدانیم در وضعیت بن بست هستیم، یا وضعیت شیب؟

شیب برای من، کتابی الهام بخش بود که دوست عزیزی آن را به من هدیه داده بود 🙂 احتمال می‌دهم شما هم دوستش داشته باشید و به همین دلیل، خواندن آن را به شما پیشنهاد می‌کنم.

یک نکته یا شاید بهتر باشد بگویم، یک وسواس کلامی:

شاید با خواندن دو کتاب و چند ده پست وبلاگ از ست گادین، زود باشد که درباره سبک نوشتن او قضاوت کنم. اما بطور کلی، امروز فکر می‌کنم نکاتی که ست گادین مطرح می‌کند، نکاتی ساده و در عین حال مهم‌اند. شاید هم بسیار ساده و بسیار مهم. به همین دلیل، از خواندن بیشتر نوشته‌های او، لذت برده‌ام (البته کلمات انگلیسی وبلاگ او کمی سخت است).

این را گفتم که بگویم هر چند کتاب را خیلی دوست داشتم، اما خواندن کتاب روح من را ارضا نکرد که شاید یکی از مهم‌ترین دلایل آن، نوشته‌ی روی جلد کتاب بود:

کتاب کوچکی که به شما «یاد می‌دهد» چه موقع کار را ول کنید (و چه موقع به کار بچسبید).

معرفی کتاب شیب ست گادین

فکر می‌کنم ادعای مطرح شده روی جلد کتاب، حتی با خوشبینانه‌ترین نگاه‌ها هم، در متن کتاب برآورده نشده بود.

با سواد اندک خودم اینطور فکر می‌کنم که متن و محتوای کتاب ایرادی نداشت و اتفاقا شاید بشود گفت که در یکی از بهترین حالت‌ها نوشته شده است. در واقع، فکر می‌کنم مشکل نه از متن کتاب، که از ادعای سنگینِ مطرح شده‌ی‌ روی جلد است.

اگر من بجای ست گادین بودم، شاید می‌گفتم: کتابی با مطرح کردن گزینه‌ی ول کردن، به عنوان یک راه. یا: کتابی با معرفی ایده ول کردن کار. یا: ول کردن گاهی می‌تواند اثربخش‌ترین استراتژی جهان باشد..

شاید در این صورت، کتابم جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان نمی‌شد (یا می‌شد)، اما حس خوانندگان کتاب بعد از خواندن کتاب، احتمالا بهتر می‌‎بود.

هر چند به هر حال، من ست گادین نیستم!

پی‌نوشت. دوستان خوبم شهرزاد و ادریس عزیز هم قبلا درباره کتاب شیب نوشته‌اند. نوشته ادریس (مطلبی که ترجمه خود ادریس از کتاب شیب هم در آن بود) را پیدا نکردم اما می‌توانید به نوشته شهرزاد مراجعه کرده و درباره کتاب شیب بیشتر بخوانید.

4 Comments

  1. سلام محمد رضا جان
    فکر می کنم ،بحث شیب یکی از اصلی ترین و تلخ ترین سوال های است که باید هر روز از خود پرسید که آیا هنوز در شیب درستی هستم، اگر هستم چند دلیل و نماد می توانم برای این مسئله بیابم و در کل آیاحس خوبی نسبت به گذراندن اوقات خودم در این شیب درام .
    اما دریغ که یادمان می رود.یا در شیب می مانیم و در تردید راه می سوزیم و می سازیم .اما دریغ از یک سوال نفس گیر ” آیا در شیب درستی هستم”

    • محمدرضا گفت:

      سلام حسن جان.
      موافقم. من برای خودم همیشه دوست داشتم این سوال رو (خصوصا در اوقات مشخصی از سال) از خودم بپرسم: از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می‌روم آخر؟ و اینکه “آیا در شیب درستی هستم؟”

  2. نسرین گفت:

    سلام محمدرضا
    خلاصه ی مفیدی بود برام. به ذهنم در مورد کتاب بیشتر نظم دادی.
    در مورد حالت سه باهات موافقم. ست گادین خیلی مِلو از کنارش رد شده
    ممنونم به خاطر این پست آموزنده ت

    • محمدرضا گفت:

      سلام نسرین.
      من هم از خواندن خلاصه کتاب‌هایی که خوندم لذت می‌برم. خوشحالم که تو هم دوست داشتی این رو.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *