دسامبر 26, 2016

برای خودم: حواست باشد، کسی به تو بدهکار نیست

(نوشته شده در 6 دی ۹۵) . پیش‌نوشت1- . متن زیر، در اثر یک «اتفاق» نوشته شده که به دلایلی نمی‌توانم به آن «اتفاق» بطور مستقیم اشاره کنم. به همین دلیل، احتمالا خواندن این متن برای بسیاری از افراد – و از جمله شما – کاملا بدون استفاده باشد. پیش‌نوشت0. «اتفاقی» که گفتم، چند روز قبل رخ داد و من را شدیدا ناراحت کرد. در حدی که اعصابم خرد شد و می‌خواستم همان لحظه کاری بکنم یا چیزی در جایی (واقعا در هر جایی!) بنویسم. اما گفتم چند روزی صبر کنم تا ببینم چه می‌شود. امشب که می‌خواستم درباره آن اتفاق بنویسم، تصمیم گرفتم […]
ژانویه 18, 2017

مالیات بر تمیزی

(نوشته شده در ۲9 دی ۹۵) . چند روز پیش یکی از آشنایان تعریف می‌کرد که وقتی اخیرا به اداره مالیات رفته بوده، بعد از بحث فراوان از میزان منطقی درآمد در منطقه‌ی ما برای مغازه ای با مشخصات نوعی، کارمند اداره به او گفته بوده که “می‌دانم که تو چه می‌گویی. اما دست من نیست. بازرسی که چند ماه پیش از مرکز آمده و در شهر چرخی زده بود، به اداره آمد و گفت: از فلان فروشگاه در فلان خیابان، n میلیون تومان و از دیگری که در فلان جا هست، m میلیون و … باید بگیرید! ” و بعد هم تهدیداتی […]
فوریه 23, 2017

وقتی فقط «یک راه» توصیه می‌شود

(نوشته شده در 6 اسفند ۹۵) . پیش‌نوشت1. خیلی وقت بود که می‌خواستم در این باره بنویسم. اما نمی‌دانستم باید از کجا شروع کنم و به کجا برسم. طبق معمول، صبر زیادی هم راه به جایی نبرد. این بود که گفتم شروع کنم به نوشتن. پیش‌نوشت2. این متن از ساختار منسجمی برخوردار نیست و احتمالا گزینه‌ی مناسبی برای خواندن نباشد. پیش‌نوشت3. این متن درباره «خط فکری» است و من با منظور خاصی آن را ننوشتم. همچنین سعی کردم سوگیری در آن غالب نباشد. به همین دلیل با سوالات متعدد سعی کردم راه فکر کردن را باز کنم و نه لزوما القای […]
جولای 11, 2017

آقای عصبانی

چشم‌هایش را گرد می‌کرد و با حرص به دیوار مسجد می‌کوبید. –  به این خانه قسم رسوایش می‌کنم. او که با یک قوطی روغن و دو کیلو برنجِ تایلندی، هر غلطی که خواست کرد.. و باز محکم به دیوار مسجد می‌کوبید و چشم‌هایش را گرد می‌کرد و باز حرف‌هایش را  – با کمی تغییر – تکرار می‌کرد.. یکی از بچه‌ها – که ساعت‌های زیادی نخوابیده بود و حوصله نداشت – پشت وانت رفت تا بدون اعتنا به آن آقای عصبانی، میز و صندوق‌ و سایر وسایل را بیاورد. + کمی صبر کن. اگه الان بساط‌مون رو عَلَم کنیم باید با […]