(نوشته شده در ۲1 دی ۹۵) . پیشنوشت. این داستان رو چند وقت پیش در پروفایل اینستاگرام محمدرضا جان خواندم (شاید حدود یک سال پیش). از اون موقع، خیلی وقتها و در مواجهه با بسیاری از رویدادها، یاد این داستان افتادهام. گفتم شاید گفتنش اینجا، همانطور که کمک میکنه حواسم […]