دلنوشته از خاطرات شیرین و تلخ، اینکه چرا گاهی کاری را ول می‌کنم و دوباره بعد از مدتی به آن برمی‌گردم یا اینکه گاهی واقعا حوصله ام سر می‌رود.

   1-  گاهی که حالم خوب نیست

   2-  حال این روزها

‌ دل نوشته های من - متن دلنوشته گاهی که حالم خوب نیست

می 15, 2019
سیزده به در بهار سبزه

بهار و چند تکه از جامعه‌ی چند تکه‌ی ما (لحظه‌نگار)

سیزده‌به‌در بعد از مدت‌ها دست به دوربین شدم. ایده‌ای نداشتم که از چه چیزی می‌خواهم عکس بگیرم. صرفا دوربین را برداشتم و تا پارک ساعی رفتم. ‌‌ایده‌ها یکی یکی سبز شدند. ‌از شاخه‌ای پر از شکوفه، تا رفتار آدمهای اطراف.
آوریل 23, 2020

کاش ما پل بودیم | شعری از مجتبی کاشانی

نام مجتبی کاشانی (+) را با دو قطعه شعر «قصیده ۲۰۰۰» و «ذهن ما» شناختم. ستایش کار و تلاش در قصیده ۲۰۰۰ و اشاره به اهمیت توسعه مدل ذهنی در قطعه ذهن ما، تا مدتها علاقه به خواندن کتاب‌های شعر او را در من برمی‌انگیخت. به لطف خانه‌نشینی اجباری این روزها، کتاب شعری از او با نام «خویش را باور کن» در طاقچه دیدم و همین کافی بود تا این کتاب، همقدم هر شب من در گام‌های پیش از خواب باشد. بعضی شعرهای در این کتاب جادویی‌اند و جملاتی، بسیار عمیق. درباره مجتبی کاشانی و شعرهای او بعدها بیشتر خواهم […]
دسامبر 20, 2020

یلدا مبارک

گاهی ممکن است اینطور تصور ‌شود که رسومات سنتی، زوائد جامانده عصر سنتی بر تن جامعه مدرن‌اند. در این نگاه، نوروز تلاشی تصنعی برای دیدارهایی سطحی است. روز طبیعت با سبزه‌های در جوی آب افتاده به خاطر آورده می‌شود و شب یلدا با دغدغه‌ای برای قرمز بودن هندوانه، و فالی از حافظ، که‌ به‌هر حال روزی «یوسف گم گشته باز آید به کنعان». این لیست را می‌توان ادامه هم داد و حتی به سراغ رسوم وارداتی از فرهنگ‌های دیگر، مثل درخت سبز کریسمس یا ولنتاین هم رفت. شاید در نگاه اول نامربوط هم به حساب نیاید. چه نوروزهای بسیاری که […]