(نوشته شده در ۲5 دی ۹۵)
.
پیشنوشت. مطلب زیر مستقیما دربارهی مدیریت زمان نیست. یعنی قرار بود باشد، اما حس کردم نوشتن از مدیریت زمان مقدماتی دارد و ترجیح دادم اول مقدمات را بنویسم.
نمیدونم اولین باری که بشر متوجه شد فرصت زندگی آنقدرها هم طولانی نیست کی بوده. ولی امروز تقریبا همه افرادی که دغدغهی رشد توانمندیهای خود را دارند با مسئله کمبود وقت مواجه هستند. من هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیستم و همیشه در پی این بودهام که از وقتم – تا حد ممکن – بهترین استفاده را ببرم.
چرا میگویم تا حد ممکن؟
بهخاطر اینکه زمان ما تا حدی در اختیار خودمان نیست. نمیشود سر کار نرفت. نمیشود غذا نخورد. نمیتوان نخوابید. و بسیاری موارد دیگر. برای بعضی از ما، حتی مواردی مثل “نمیتوان به عروسی پسر عمهی زن دایی نرفت” هم در این فهرست قرار دارند که (لااقل در کوتاه مدت) از آنها گریزی نیست.
اما به هر حال، احتمالا همهی ما در این مورد اتفاق نظر داریم که زمانهایی از روز هست که کاملا در اختیار ماست. شاید بتوان گفت میزان موفقیت ما در زندگی را، نحوه استفاده از این زمانها مشخص میکند.
(مطالعهی تکمیلی در زمینه جبر و اختیار و بحث کاربردی اختیار حداقلی در سایت روزنوشتهها: سرشت و سرنوشت: استفاده بهینه از اختیار حداقلی.)
قبل از اینکه به بحث مدیریت زمان بپردازیم، شاید بهتر باشد به این فکر کنیم که میخواهیم با زندگی خود چه کنیم؟
تا وقتی هدف ما (لااقل بصورت کلی) مشخص نباشد، مدیریت زمان کاری عجیب (و احتمالا بیهوده) خواهد بود. تا وقتی مقصد مشخص نباشد، چه فرقی دارد که ما با چه سرعتی حرکت میکنیم؟
پس منطقی است ابتدا ببینیم به کدامین سو میخواهیم برویم و سپس با مدیریت زمانِ محدودِ در اختیارِ خود، مسیر را راحتتر و سریعتر بپیماییم. (یکی دیگر از مزایای مشخص نمودن سلسله مراتب ارزشها، این است که در دو راهیهای زندگی راحتتر و سریعتر میتوانیم گزینه دلخواهمان را از بین گزینههای پیشرو انتخاب کنیم و همین هم بهمیزان قابل توجهی، پرت زمان تصمیمگیری را کاهش خواهد داد.)
برای تعیین سلسله مراتب ارزشها، پیشنهاد من مطالعهی چند باره درس مربوط در متمم است:
مطالعه تکمیلی: تعیین سلسله مراتب ارزشها (سایت متمم)
اگر بخواهم بطور خلاصه نکاتی در این باره بگویم:
– برای تعیین لیست سلسله مراتب ارزشهای خودتان، لیستی از مواردی که در زندگی برایتان مهم است را روی کاغذ بنویسید (نیاز نیست مرتب باشد). برای این کار احتمالا نیاز به چندین ساعت فکر خواهید داشت. اگر دوستی دارید که شناخت خوبی از شما دارد، میتوانید از او هم کمک بگیرید.
– در نوشتن لیست ارزشها، در مرحله اول تمامی ارزشهایتان را بنویسید. مواردی مثل آزادی، امنیت، درآمد بالا، استقلال مالی (حتی مواردی مثل آزادی در نحوه پوشش). اگر دقت کنید، در همین مثال، «امنیت» معمولا با «درآمد بالا» قابل جمع نیست. اما در این مرحله نیازی نیست به این موضوعات فکر کنید.
– حالا که حسابی وقت گذاشتید و با تمرکز و کنکاش گذشته و کودکی و حال، ارزشهایتان را تا حدودی شناختید و آنها را روی برگه نوشتید، شروع به مرتب کردن آنها کنید.
– برای مرتب کردن، یکی از راههای مفید ( که در سایت متمم هم توصیه شده است) نوشتن اولین ارزش در میانهی صفحه، و مقایسه ارزش بعدی با آن است. مثلا در مثالِ بالا، آزادی را در وسط یک صفحه مینویسیم. سپس برای رتبه بندی ارزش بعد یعنی امنیت، به این سوال فکر میکنیم که امنیت برای ما مهم تر است یا آزادی؟ اگر در موقعیتی باشیم که فقط یکی از این دو قابل دستیابی باشد، کدام را انتخاب خواهیم کرد؟ و این کار را تا انتها، (بطور مشابه) برای بقیه ارزشها نیز تکرار میکنیم. (شاید بهتر باشد در حوزهای خاص فکر کنیم. مثلا اگر فکر میکنیم تصمیمهای پیشروی ما در حوزه شغلی است یا اهدافی که در آینده نزدیک دنبال خواهیم کرد، اهداف شغلی خواهند بود، آزادی شغلی را با امنیت شغلی مقایسه کنیم. حالا شاید راحتتر بتوان ارزش بالاتر خود را انتخاب کرد).
– حین نوشتن لیست ارزشها، ممکن است به نتیجه برسید که موردی، اهمیت بسیار کمتری نسبت به سایر موارد دارد (تجربهی من اینطور بود). در این مرحله، میتوانید آنرا در لیست اصلی ننویسید. چون (به نظر من) معمولا در زندگی، توجه به چند ارزش کلیدی و مهمتر، تا حد زیادی رضایت ما را در انتخابهایمان تامین خواهد کرد و شاید زیاد کردن بیش از حد پارامترها، به «سخت حل شدن» (یا لاینحل شدن) مسئله منجر شود.
– کاری که من بعد از نوشتن لیست انجام دادم، نوشتن چند خط دربارهی لیست ارزشهایم بود. و مقایسه آن لیست با واقعیتِ حاضر.
چرا این را میگویم؟
چون فکر میکنم ما وقتی راجعبه آینده فکر میکنیم، کمی بلند پرواز میشویم.
مینویسیم «ارزش آزادی» شغلی برایمان بیشتر از «درآمد» است. اما ممکن است همین امروز به پیشنهادی که آزادیمان را شدیدا محدود، اما درآمدمان را دو برابر میکند، پاسخ مثبت بدهیم.
یا ممکن است در لیستمان بنویسیم «آزادانه فکر کردن» برای ما ارزش بیشتری از «محبوب بودن بین اطرافیان» دارد. اما در انتخابی، برای «خوب ماندن» در نگاه مردم، حق متفاوت فکر کردن را از خودمان بگیریم (همانطور که خیلی از ما گاهی اینطور عمل میکنیم).
فکر میکنم این مرحله میتواند مفید باشد – و برای من مفید بود.
اینکه نوشتم برای حرکت از ارزشهایی که در زندگی طبق آنها عمل میکنم، به لیست ارزشهای نوشته شده ام ( که در واقع لیست ارزشهای دلخواه من بود)، چه کارهایی را باید انجام بدهم. و این کارها چه هزینه ها و عواقبی را بر من تحمیل خواهد کرد.
شاید نوشتن همین نوشته، باعث شود با دیدن اولین هزینههای حرکت به سمت ارزشهای مطلوبم، از مسیرم خارج نشده و با کمترین انحراف به مقصد برسم.
پینوشت. وقتی شروع به نوشتن کردم میخواستم درباره مدیریت زمان بنویسم. که به اینجا ختم شد. امیدوارم بزودی ادامه آن را بنویسم.
4 Comments
سلام محمدرضا جان…
خیلی ممنونم از اینکه منو به این مطلب ارجاع دادی.راستش خیلی وقتا سعی کردم که لیستی از ارزش ها و اهدافم رو برای خودم مکتوب کنم ولی اکثرا این داستان به نوشتن ختم نشده و فقط در موردش فکر کردم:)))))
این نوشته باعث شد که طبق این روشی که تو گفتی یه بار عمل کنم به امید اینکه شاید یه ذره اوضاع از اینی که هست بهتر بشه…
اینو بگم شاید برات جالب باشه
اولش نوشتی بخشی از زمان ما تو زندگی دست خودمون نیست مثلا نمیشه نخوابید …منم تا 3-4 هفته پیش این فکر رو میکردم تا اینکه اتفاقی با یه دوستی هم صحبت شدم که در زمنیه استارتاپ فعالیت میکرد …باورت نمیشه چقدر آدم عجیبی بود میگفت که تو 24 ساعت کمتر از 1-2 ساعت میخوابه و خودش و بچه های گروهش اکثرا حتی شبا در کنار هم کار میکنن بدون اینکه بخوان به خواب فکر کنن!!!میگفت شاید باورنکردنی باشه ولی اینا همه عادته و ما خودمون میخوایم که اینجوری زندگی کنیم،خودشم ظاهرا 1-2 سال هست که این روند رو در پیش گرفته …
خواستم بگم که بدونی ..حالا 1-2 ساعت نه،ولی آدم بتونه 4 ساعت بخوابه هم کلی وقت سیو میکنه !
خواستی بگو آدرس اینستاگرامشو بهت بدم خودتم ببین چی کار میکنن!!!! :))))
بازم ممنونم .
حانیه جان.
مرسی از کامنت کاملی که گذاشتی.
اول اینکه خیلی خوشحالم که لیست ارزشهاتو نوشتی. امیدوارم بتونی به مرور مرتبش هم بکنی و با ترتیب، ارزشهای شخصیتو بشناسی. بین خودمون بمونه. من هنوز لیست ارزشهامو اونطوری که دلم میخواد شفاف نمیدونم و توی بعضی از موارد هم اولویت هایم اونهایی نیستند که در دنیای واقعی جرات ابراز یا عمل بهشون رو داشته باشم.
فقط خواستم بهت بگم که این موضوع دغدغهی فعلی من هم هست. اما به نظرم شروع به نوشتن این لیست خبر خیلی خوبیه و مطمئن هستم در آینده میتونه برای تصمیمهای سخت زندگی کمکت کنه. 🙂
درباره وقت هم که گفتی.
راستش یکی دو ساعت خواب در شبانه روز کمی عجیب به نظر میرسه – هر چند شاید نشدنی نباشه و اگه شخص بابت کاری که میکنه پاداش های خوب (روحی) کسب کنه احتمال داره بتونه ساعت کاری اش رو به حداقل برسونه.
یه اصطلاح جالب داره محمدرضا، الان یادم افتاد. شاید دوست داشه باشی. میگه ما باید اول وقت بیداری مون رو خوب مدیریت کنیم، بعد اگر به این نتیجه رسیدیم که وقت بیداری به بهترین شکل ممکن مدیریت شده و هنوز وقت کم داریم، اونوقت برای کاهش ساعات خواب اقدام کنیم ..
بازم مرسی که نوشتی 😉
اين ايده خوبي بوداااا،پس پيش به سوي نهايت استفاده از زمانهاي بيداري و بعد ميريم سراغ ايده اون يكي دوست عزيزمون كه ١ ساعت ميخوابه،باشد كه رستگار شويم!
شايد كلاً تصميم گرفتم خوابم رو از زندگي حفظ كنم،باشد كه بيشتر تر رستگار شوم!😐
موفق باشی 🙂
امیدوارم فرصت کنی نتایجش رو توی وبلاگت بنویسی 😉