چند روز پیش بود که یاور مشیرفر عزیز، مطلبی را در وبلاگش منتشر کرد با عنوان : درباره “متمم نخوانی” در گفتگو با «سعید فعله گری» (+). بخشهایی از آن مطلب باعث شد به فکر فرو بروم.
خود متمم میگوید خواندن بدون حل تمرین و ممارست در یادگیری، ارزشی ندارد و وقت تلف کردن است. البته که سعی کردهام این حرف را رعایت کنم.
از طرفی هم سعی کردم همزمان تعداد زیادی از شاخههای مختلف را دنبال نکنم. در اینکه تابحال چیزهای زیادی از متمم یاد گرفتهام شکی ندارم، اما به نظرم همچنان میشود از این بستر پرظرفیت با بهرهوری بیشتری استفاده کرد و بهتر آموخت و بکار بست.
دیشب پریسا حسینی عزیز در مطلبی که منتشر کرد، به ضرورت داشتن یک دید بلند مدت برای برنامه ریزی اشاره کرده بود (+).
اینکه برنامه ریزی ما باید یک هدف کلی را دنبال کند.
با خواندن آن نوشته یاد کامنتی از محمدرضا شعبانعلی افتادم که در آن به “داشتن تم در یادگیری” اشاره کرده بود. اینکه باید یادگیری مان حول یک موضوع مشخص یا یک دیدِ واحد بچرخد. (به زبان خود محمدرضا، ” در هر مقطع زمانی، یک فضای غالب در ذهنمون وجود داشته باشه و سعی کنیم همه چیز رو در اون چارچوب بخونیم و بشنویم و یاد بگیریم.” (+) ).
حس میکنم “متمم خوانی برای متمم خوانی”، احتمالا مفیدترین روش استفاده از متمم نباشد. و اینکه شاید بهتر باشد (به قول یاور) سوالی داشته باشیم و (به قول پریسا) هدفی، و برای رسیدن به پاسخ آن سوال و نزدیک شدن به آن هدف، به سراغ متمم بیایم.
بگذارید یک مثال بزنم از اینکه چه در ذهن دارم.
مثلا، فرض کنید من بخواهم در زمینهی “محتوا” فعالیت بکنم (=هدف من). شاید چارت فعالیتهای مناسب برای من، چیزی شبیه شکل زیر باشد:
طبیعتا ممکن است این نمودار به مرور زمان کامل یا تصحیح هم بشود.
اما نکته اینجاست که مثلا اگر میخواهم برای بهبود زبان انگلیسی ام وقت بگذارم (باکس Learning English)، چه بهتر که آن وقت را طوری اختصاص بدهم که همزمان به هدفم در سایر حوزه ها (مثل باکس بیزینس) هم نزدیک تر شوم تا هم با یک تیر، چند نشان زده باشم، و هم به دلیل شباهت فعالیتها در طول روز، ذهنم با آمادگی بیشتری به کار کند و بازدهی به طرز قابل توجهی، افزایش یابد.
یا وقتی میخواهم کتابی بخوانم، شاید بهتر است کتابهای حوزههایی را بخوانم که مرا بطور مستقیم (یا غیر مستقیم) در رسیدن به هدفم یاری کنند.
امروز فکر میکنم این روش برنامه ریزی و فعالیت، یکی از روشهایی است که احتمالا ماکزیمم خروجی و بهرهوری را خواهد داشت.
پینوشت1. هر چند این یک مثال بود، اما شاید من هم به سمت حوزههای تولید محتوا رفتم و این مثال ذهنی، به مثالی واقعی تبدیل شد. خدا رو چه دیدید. 😉
پینوشت2. اگر دنبال ایدههایی برای راه انداختن بیزینس آنلاین هستید، شاید بد نباشد اگر نگاهی به این نوشته علی کریمی عزیز بیاندازید: اینجا.
8 Comments
سلام محمدرضا
چه عالی من هم یک چنین دیاگرامی تو ذهنم دارم که باید روش فکر کنم و بنویسمش، این هم گام دوم^ــ^
http://firstrole.blog.ir/post/گام-های-برنامه-ریزی-من،-گام-دوم
سلام پریسا جان. حتما میخونم مطلبت رو 🙂
محمدرضا در مورد متمم نخوانی باهات موافق نیستم. به نظرم خود متمم یک ساختار واحد هست که شاید از دید ما پراکنده به نظر برسه. اتفاقا تو که مثال محتوا زدی اگر شناسنامه درس استراتژی محتوا را نگاه کنی گفته ترجیحا این درس را کسی بخواند که همه درسهای متمم را خوانده:
“اما اگر بخواهیم سختگیر باشیم، عملاً باید درس استراتژی محتوا را فراتر از درسهای دوره MBA تعریف کنیم و اعلام کنیم که کسی میتواند این درس را به خوبی بیاموزد که همهی درسهای مدیریتی را قبلاً فراگرفته باشد.”
به نظرم دوستانی که از متمم انتقاد می کنند حرف غیرمستند می زنند. خوب یک Alternative معرفی کنند؟ وگرنه خواندن چند مقاله از سایت های مثل forbes که محمدرضا بارها گفته غیرعلمی و غیردقیق و اسپانسری هستند چه دردی میخورد؟ اصلا کسی زبان بلد نیست باید چه خاکی برسرش کند؟
سلام علی جان.
به نظرم کامنتت دو بخش داشت.
یکی که گفتی به نظر متمم – لااقل برای درس استراتژی محتوا – باید تمام محتوای متمم رو بخونیم. اکی. من که نمی گم این بد هست. ولی من همین الان هم وقت کم میارم. “مجبورم” انتخاب کنم که چه حوزه هایی رو بخونم. نه اینکه این کار رو اختیاری انجام میدم. به عبارت دیگه، حالا که مجبورم انتخاب کنم، فکر میکنم حوزه های مرتبط رو انتخاب کنم که هم بازدهی آموزشی و هم خروجی در دنیای واقعی، ماکزیمم (یا بهتره بگم بهینه) بشه.
اما درباره انتقاد از متمم. من هیچ وقت این کار رو نکردم و به نظرم افرادی که از متمم انتقاد میکنن، کمی بی انصافی می کنن. من هم مثل تو به جایگاه بالای متمم تو نظام آموزشی ایمان دارم…
مرسی که اینجا نوشتی:)
علی جان. بحث سر انتقاد از متمم نیست، سر انتقاد از نحوه استفاده از آن است. بحث بر سر این است که به صورت تجربی و آرام آرام و قطره قطره و کاربردی به درس ها نیاز پیدا کرد، همه مطالب را از کتاب ها و مقالات خواند و پس از آن برای «تکمیل» آموزش ها به متمم مراجعه کرد و نه این که به متمم همان نگاهی را داشت که به دانشگاه ها داشته ایم. این که کسی اگر میخواهد انتقاد کند یک آلترناتیو معرفی کند، «مدرسه زندگی روزمره و یاد گرفتن از زندگی» بهترین آلترناتیوش می تواند باشد، اگر بخواهیم این گونه بحث کنیم.
متشکرم.
وقتی این حرفها را می زدید من کجای دنیا پرت بودم؟
کاش کمی زودتر حرف های شما و یاور را می خواندم تا انقدر با احساس گناه و سرزنش خودم #با متمم یا بدون متمم را نمی نوشتم!
راستی سلام، از اولین کامنتم اینجا و هم صحبتی با شما خوشحالم 🙂
سلام پرنیان. نوشته تو رو خواندم. خوشحالم که جوابی که میخواستی رو پیدا کردی. موفق باشی 🙂
[…] – چیزی شبیه آن چیزی که قبلا درباره آن کمی نوشته بودم (+) و شاید شبیه آن چیزی که محمدرضا از آن به داشتن […]