دو راه پیدا کردن ایده برای نوشتن

به نظرم موقع پیدا کردن موضوع برای نوشتن، کلا دو جور میتونه ایده به ذهنمون برسه (لااقل برای من خیلی وقت ها اینطوری بوده).

گاهی وقت ها میشه، چیزی رو می‌بینم یا اتفاقی میوفته یا به هر طریقی، یک موضوعی به ذهنم میرسه که با خودم میگم عجب موضوع خوبی پیدا کردم برای نوشتن.

اما وقتی نوشته‌ام تمام میشه، میبینم واقعا معمولی شده. تا جایی که اگه به خاطر وقتی که بابت نوشتنش گذاشتم نباشه، شاید اصلا منتشرش نکنم.

گاهی هم میشه، موضوع پیدا نمی‌کنم برای نوشتن.

به این در و اون در می‌زنم.

وبلاگ دوستان رو می‌خونم.

گالری موبایلم رو زیر و رو می‌کنم.

در بین اخبار و اینترنت کمی می‌چرخم.

اما دریغ از یک موضوع جذاب یا مناسب.

نهایتا یک ایده‌ای به ذهنم می‌رسه که به نظر کاملا معمولی – یا اگه بخوام رک بگم، مزخرف – میاد.

با خودم میگم : دیگه چاره ای نیست. همین رو بنویس. شاید قابل انتشار بود و امروز هم به خیر گذشت.. و وقتی تموم میشه، می‌بینم خیلی بهتر از ایده‌های نوع یک شده.

سر در نمیارم. دوربین مخفیه؟

21 Comments

  1. محمدرضا گرفتاری منم همینه . دقیقا همینا .
    اما من یکم دارم خودم رو گول می زنم / یکی اینکه به خودم قول دادم صد روز بنویسم و اصلا مهم نیست چی . یعنی اصل ماجرای وبلاگ نویسیم بعد اون 100 روز شروع میشه که اصل دغدغه تازه سراغم میاد .
    فریب بعدی که خودم رو دارم سرگرم میکنم باهاش اینه که بنویسم فعلا بعد مرتبش می کنم . پیرو همین رویه بعضی روزا که وقت نمیشه ، دو سه تا پست با هم می نویسم .
    امیدوارم خدا همه ما را آدم کند !

    • محمدرضا گفت:

      تو رو که نمیدونم، ولی من راجع به خودم اونقدر امیدوار نیستم :))
      ولی برام خیلی جالبه.
      نوشته هایی که برنامه ای برای نوشتنشون نداشتم رو خیلی بیشتر دوست دارم. مثل همین نوشته بالا.
      بیشتر دلی حس میکنم اون ها رو انگار.

  2. نیروانا گفت:

    سلام محمدرضا
    بنظرم وبلاگ بلاگرهای معروف میتونه تو ساختن ایده نوشتن کمک کنه
    تجربه به دست اومده از یه کار و درس جدید از اون
    چالش های ذهنی فردی
    نوشتن درباره اهدافت و مسیرش و کجایی اون
    و بقول خودت حرفای دلی
    امیدوارم موفق باشی تو این مسیر

    • محمدرضا گفت:

      ممنونم نیروانا عزیز از مطرح کردن این موضوعات. سعی می‌کنم گوشه ذهنم داشته باشم اونها رو.
      راستی، چه خوب شد اینجا برام نوشتی.
      فراموش کرده بودم تو رو به لیستی که در قسمت وبلاگ‌های دوستان دارم اضافه بکنم.
      امیدوارم تو هم موفق باشی و هم بیشتر بنویسی.
      هم در وبلاگت و هم در اینجا و برای من 🙂

  3. ی گفت:

    میگم نمیشه متنامونو توی وبلاگ یکی دیگه قراربدیم

  4. س گفت:

    اصلا کسی نمیدونه که میتونیم با متنامون چیکار کنیم …دلم میخاد اشتراک بزارم اما وبلاگی پیدا نمیکنم

  5. فاطمه گفت:

    من دنبال یه موضوع خوب میگردم.یه اسم برا یه داستان کوتاه که استارت توی ذهنم بخوره

  6. dorna گفت:

    گاها اینطوری میشه! هر روز نوشتن لذت بخشه واقعا

  7. ضحا گفت:

    من یه عالمه ایده دارم ولی میترسم تکراری باشه یا خوب نباشه چیکار کنم؟

    • رهان گفت:

      تا وقتی شروع نکنی به نوشتن به جواب نخواهی رسید.
      و این مسئله رو هم باید مد نظر داشته باشی که سالهای زیادیه که انسانها شروع به نوشتن کردن، و مطمئنا درمورد همه ی موضوعات حداقل چند نوشته وجود داره. کاری که هر نویسنده انجام میده، اینه که موضوع تکراری رو به شیوه ای جدید می نویسه. و این تبحر از طریق تمرین و تمرین و تمرین و مطالعه به دست میاد.
      در ضمن وقتی شروع میکنی به نوشتن، اولا داستان توی ذهنت شروع میکنه به تغییر کردن، بنابراین تنها با شروع به نوشتن میتونی یه اثر خوب و جدید خلق کنی، مادامی که اون توی ذهنت باشه و صرفا توی سرت باهاش کلنجار بری نمیتونی چیز چندان جالبی ازش بسازی؛ ثانیا استاد من میگفت نسخه ی اولیه ی هر نوشته متعلق به سطل زباله اس. به این معنی که نوشته ی اولیه خام هستش و تو یه عالمه تغییر ریز و درشت درش ایجاد میکنی تا اینکه تبدیل میشه به یه نوشته ی خوب.
      برو یه بررسی بکن درمورد روش نویسندگی نویسنده های خوب. خواهی دید که مدت خیلی زیادی رو حتی برای داستان کوتاه صرف میکنن. مینویسن و بارها بازنویسی میکنن. ختم کلام اینه که یه نویسنده باید پشتکار خیلی زیادی داشته باشه.

    • عسل گفت:

      بگو شاید برای یکی مثل من که یه نویسنده آماتورم و هیچی ایده ندارم حتی اگه تکراری باشه به درد می خوره 🙂

  8. ساناز جیگر گفت:

    من خیلی عالی مینوسیم و خیلی خوب بلدم موضوع رو کش بدم(تعریف از خود نباشه دوستام میگن) اما فقط و فقط موضوع ندارمممم دیوانه میشم سرش

  9. Niyayesh گفت:

    من حتی تو ذهنمه که چی بنویسم ولی تنبلی میکنمو میذارمش واسه بعدا به مرور زمان یادم می‌ره حتی الانم تو ذهنمه ولی خیلیشو یادم رفته خلاصه اینکه گیر کردم?

  10. کلاس هفتمی گفت:

    سلام .
    من یه وبلاگ نوشتم ، حالا می خوام برگردم به میز کار وبلاگم ، ولی بلد نیستم!!!
    میشه کمکم کنین؟

  11. مهدیه گفت:

    سلام .
    من وبلاگ درست کردمو مطلب هم توش گذاشتم ، کلی هم ایده دارم و هیجان زده برای نوشتن . اما نمیدونم چجوری وبلاگم رو توی گوگل ثبت کنم . دارم دیوونه میشم ، ایده ها هم دارن از ذهنم میپرن . میشه کمکم کنید…؟؟؟

  12. M گفت:

    من خودم گاهی ایده های واقعا خوبی به ذهنم میرسه ولی وقتی شروعش میکنم و تا یه جایی می‌نویسم دیگه ایده ای برای ادامه دادنش ندارم…من چیکار کنم؟

  13. نفس گفت:

    من ایده خیلی زیاد دارم ، اگه یک ربع توی یک اتاق ساکت بشینم و به خودم تو اینه نگاه کنم حداقل 10 تا ایده به ذهنم میرسه ، از روی هر نقاشی، عکسی ، اهنگی و… ولی میترسم که ایده ام مسخره شده باشه بخاطر همین نمیتونم تمرکز داشته باشم، گاهی اوقات هم وسط داستان به بن بست میخورم و مجبور میشم داستانمو کنار بذارم تا یک ایده ای به ذهنم برسه من 13 سالم بیشتر نیست و هر موقع که میخوام کسی درباره ی داستان هام نظر بده همشون میگن عالیه ولی خودم فکر میکنم برای اینکه سنم کمه و بهم بر نخوره اینو میگن یا شاید هم اعتماد به نفس کافی ندارم ?? چیکار کنم؟

    • محمدرضا گفت:

      نفس عزیز
      اگه از من بپرسی که خودم هم با پیدا کردن ایده مشکل داشتم، ترس از قضاوت شدن نوشته‌هام داشتم – و گاهی هم دارم هنوز -، و مطالبی دارم که نصفه نوشته و رها کردم، فکر می‌کنم بخش زیادی از نوشتن به خواندن بستگی داره.
      بذار یه نوع دیگه بگم:
      منم دقیقا مشکلاتی رو که درباره نوشتن گفتی، حس کردم، داشته و دارم. با این حال به نظرم خواندن بیشتر متن‌هایی که هنرمندانه نوشته شده باشن می‌تونه یک راه مفید برای بهبود مهارت نوشتن باشه.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *