(نوشته شده در 6 دی ۹۵)
.
پیشنوشت1- . متن زیر، در اثر یک «اتفاق» نوشته شده که به دلایلی نمیتوانم به آن «اتفاق» بطور مستقیم اشاره کنم. به همین دلیل، احتمالا خواندن این متن برای بسیاری از افراد – و از جمله شما – کاملا بدون استفاده باشد.
پیشنوشت0. «اتفاقی» که گفتم، چند روز قبل رخ داد و من را شدیدا ناراحت کرد. در حدی که اعصابم خرد شد و میخواستم همان لحظه کاری بکنم یا چیزی در جایی (واقعا در هر جایی!) بنویسم. اما گفتم چند روزی صبر کنم تا ببینم چه میشود. امشب که میخواستم درباره آن اتفاق بنویسم، تصمیم گرفتم خطاب به خودم بنویسم تا شخص دیگری.
پیشنوشت1 . دو نوشته در روزنوشتههای محمدرضا شعبانعلی عزیز هست که «چیزی که در ذهن من میگذرد» را بسیار بهتر از «چیزی که من میتوانم بیان کنم» بیان کردهاند و فکر میکنم اگر فرصت کافی برای خواندن هر سه متن (این دو نوشته و نوشتهی من) را ندارید، ترجیحا این دو را بخوانید: یکی متن من طلبکارم، تو طلبکاری، او طلبکار است و دومی، قانون پنجم در قوانین زندگی من.
پیشنوشت2. امیدوارم برای دوستانی که آن «اتفاق» برای آنها تداعی شده، “چیزی که اینجا مینویسم لگد زدن به مرده تعبیر نشود”.
محمدرضا. تو هم مثل همه انسانها، گاهی رفتارت خیلی عجیب میشود. گاهی حرفهایی میزنی که وقتی به آن برگردی و با دقت – و بدون سوگیری – آن رفتارها و حرفها را ببینی، احتمالا خودت هم از کار خودت متعجب خواهی شد. مثل وقتی که انتقاد هایی از اطرافیانت – که خود میدانی از آنها بسیار آموختهای و بسیار وامدار آنهایی – میکنی، که نمیدانم مصداق طلبکاری است (که احتمالش ضعیف است) یا بدلیل غرق شدن در دنیای خودت و دید یک جانبه به موضوعات است.
میدانم که میدانی و تمام تلاشت این است که طلبکار هیچ کس نباشی. شاید اگر بیشتر هم حواست را برای این موضوع جمع کنی، ضرری نداشته باشد: همین که کسی هر کدام از منابعاش – حتی یک دقیقه از وقتش – را به تو اختصاص داد، لطف اوست – نه وظیفهاش.
عزیز من. اینکه دغدغهی تو موضوع الف است، نمیتوانی از دیگران هم بخواهی که الف، موضوع مورد دغدغه – یا حتی مورد علاقه – آنها باشد. مثلا اینکه تو تمام وقت روزانهات را به ویرایش متون میگذرانی، دلیل نمیشود دیگران هم به فکر کردن درباره ویرایش متون علاقهمند باشند. یا اینکه طراحی سایت کار توست و به سایت ها و وبلاگها به این دید نگاه میکنی و ایراد های طراحی آنها را میبینی، دلیل نمیشود که صاحبان آن سایت ها هم دوست داشته باشند از عینک تو به موضوع نگاه کنند.
محمدرضا. حواست باشد اگر به خانه کسی میروی و درباره چیزی که او حتی نظر تو را نپرسیده نظر میدهی، خود کاری غلط و اشتباه انجام دادهای و این اصلا سوء تفاهم محسوب نمیشود. حتما حواست را جمع کن که اگر چندین بار از صاحبخانه دیده بودی که نظر دیگران را معیار عمل خود نمیداند، هرگز نظر خود را ابراز نکنی که این کار – حتی با نیت خیر – ، اشتباهی آشکارتر است. و اگر وقتی در جایی یکی از این اشتباهات را مرتکب شدی، همانطور که میدانم از گفتن «اشتباه کردم» ابایی نداری (و بارها وقتی پی به اشتباه خود بردهای این لفظ را جلوی همه به کار بردهای) اشتباه خود را ببین و به اشتباه خود اعتراف کن که این کار نه تنها تو را پایینتر نمیآورد، بلکه از جایگاهت را در ذهن دیگران بالاتر خواهد برد.
حرفهای بی سر و ته ام را بدون نتیجه گیری به پایان میبرم. فقط به عنوان نکته آخر، حواست باشد که نکند بدلیل اشتباه یا اشتباه آشکارترِ تو، دیگرانی تاوان پس بدهند. که در این صورت شاید گفتن همان اشتباه کردم هم فایدهای نداشته باشد…