اگر کمی رفتار ها رو کمی بررسی کنیم، عید نوروز هم پدیده ی جالبی است برای فکر کردن.
متن زیر را امروز عصر و به بهانه عید نوروز نوشتم. اما سرم شلوغ شد و فرصت نشد منتشرش کنم.
الان که این متن را مینویسم، خیابان شلوغ است.
انگار بیشتر مردم در پی آجیل و میوه هستند.
کسانی که میوه میخواهند دارند بین وانت بار های میوه فروش و مغازه دارها میچرخند و مدام گله میکنند که چرا کیفیت یکی پایین است و قیمت دیگری بالا. و چرا رویای – شاید کودکانهی – جنس خوب و قیمت ارزان، هنوز محقق نشده.
عدهای که نرسیدهاند چند روز قبل سبزه عید بگذارند – یا دوست ندارند یا پولشان زیاد است یا به هر دلیل دیگری -، دارند از بین سبزه های خیابان، یکی که به نظرشان سبز تر و توپر تر است را انتخاب میکنند. شاید کسانی که ذهنیت اقتصادی تر دارند، به این فکر میکنند که مگر این سبزه چقدر هزینه برده است؟ و اینکه – به قول متمم – ارزش افزودهی این کار چقدر بالاست..
عدهای در فکر این هستند که تعطیلات را کجا بروند. جایی که به اندازهی کافی دور باشد تا چند روز بتوانند به بهانهی آن در منزل نباشند و به قولی، از دست فامیل به مسافرت فرار کنند – بقیه فامیل هم همزمان همین فکر را میکنند و همین محاسبات را در ذهنشان انجام میدهند.
وقتی کمی خودمانی تر باشی، میگویند: به خاطر مخارج بالاست. آجیل و میوه گران است و تازه باید به مهمان ها عیدی هم داد!..
اما به نظرم، داستان بیشتر از اینکه به خاطر پول باشد،” داستان تلخ اولویتهاست” و پول انقدرها هم که میگویند نایاب نیست – لااقل برای این افرادی که من مد نظر دارم.
شاید منطقی تر باشد که بگویند: حوصله برخی از فامیلهایمان را ندارم.
اما نمیشود که اینطور گفت! اصلا صله ارحام خوب است و ثواب دارد و بد است اگر با کسی قطع رابطه کنیم. در ثانی، «مردم» چه میگویند…
عدهی دیگری، دارند برای اسپم امشب برنامه ریزی میکنند. تا برای شمارههای بدبخت ذخیره شده در گوشیشان، پیامکی بفرستند و در انتهایش بنویسند: “…سال خوبی را برای شما آرزو میکنم. فلانی”. یا متن های تکراری را در تلگرام برای هم بفرستند – بدون ذرهای شخصی سازی.
خلاصه اینکه این لحظات هر کس به نوعی مشغول است…
صرف نظر از عوض شدن سال – که شاید اتفاق خاص و مهمی نباشد و فقط یک رقم در تقویم تغییر کند – آمدن بهار را دوست دارم.
امیدوارم سال آینده برای همهمان سال خوبی باشد 🙂
پینوشت. یکی از متن هایی که درباره عید در وبلاگ دوستان خواندم و دوستش داشتم، متن فواد عزیز بود که ایدهی متغیر بودن طول سالها را با توجه به هدف شخصی خود مطرح کرده بود (داشتن تقویم شخصی). شاید فرصت کنید و اگر تابحال نخوانید، آنرا بخوانید: اینجا.