در تلگرام، در گروههای کمی عضو هستم و در همانها هم تقریبا غیرفعال.
علاوه بر اینکه بهنظرم تلگرام اصولا و اساسا بستر سوء تفاهم و انتقال ناقص پیام است، حسی نیز در تلگرام مانع از نوشتن با فراغِ بال میشود (احتمالا آن دسته از دوستانم که وبلاگ دارند و صفحهی سفیدِ موقع تایپ متن در وردپرس یا سایر ارائه دهندههای وبلاگ را دیدهاند این را حس کردهاند).
از طرف دیگر، در تلگرام جنس حرفها عوض میشود – که به تعبیر مکلوهان: “بستر خود را بر محتوا غالب میکند.” (از حافظه نقل میکنم) [1].
بگذریم.
حرفم این نیست. فقط خواستم بگویم در یکی از معدود گروههایی که عضوم، به «دانشجوهای سنتی» تبریک گفته شد. و من به این فکر میکردم که در دنیای امروز، دانشجو کیست؟
***
به نظرم رسید که تا چند سال پیش، دستهبندیهای دنیا نسبتا راحت بود.
یکی نجار بود. دیگری نانوا، معلم، …، عدهای سرباز و بعضی هم دانشجو. هر کدام، حال تقریبا مشخصی داشتند و احتمالا کمتر پیش میآمد دانشجویی، کارمند ادارهای باشد و شبها در اسنپ کار کند.
تیپیکالِ دانشجوی آن روزها احتمالا کسی بود که از سد کنکور گذشته بود. کسی که گاهی با سرباز مقایسه میشد (احتمالا از لحاظ میزان فلاکت) و حتی در دعاها و صلوات آقایی که همیشه بعد از حرکت اتوبوس دعا میکرد، نام او هم حتما آورده میشد. کسی که عموما تصور میشد سرش حسابی با درس گرم شده و مشغول مطالعه و کشف رازهای دنیاست.
احتمالا میشود خیلی بیشتر از اینها نوشت، اما چون چندان هم از آن نگرش دور نیستیم، بیشتر از این نمینویسم؛ که خود بهتر از من میدانید داستان را.
آن موقع، روز دانشجو را میشد براحتی تبریک گفت. کسی شک نمیکرد که آیا فرد A در دسته دانشجوها قرار میگیرد یا نه.
دانشجو بودن در آن سالها (به لطف آن تعریف و پارامترهایی که پیشتر گفته شد و خود بهتر از من میدانستید آنچه گفته نشد را) شفافِ شفاف بود.
همچنان که مادر یا پدر بودن شفاف بود. یا معلم یا استاد یا مربی بودن.
اما به نظر میرسد آن تعریفهای به ظاهر شفافِ گذشته، امروز چندان جوابگوی حال ما نباشند. شاید یکی از دلیلهای آن، چند بُعدی شدن زندگی ما باشد و یا به بیشتر شدن نقش اینترنت در زندگی ما نیز بازگردد.
به هر حال، به نظر میرسد محدود نمودن تعریفِ دانشجو و دانشگاه به تعریفهای سالهای گذشتهی دانشجو – با همان پارامترهای پیشتر گفته شده و گفته نشده – و دانشگاه – با آن محیط و آن میز و صندلی و سلف و ساختمانها – احتمالا ندیدن بخش نسبتا بزرگی از دانشجوها و دانشگاههای امروز باشد.
***
در همین راستا، میخواهم روز دانشجو را تبریک بگویم؛
به همهی دانشجوهایی که دانشگاه نمیروند،
همهی آنها که چالش بیرون را به فضا و محیط کمتنش دانشگاه ترجیح دادهاند [2]،
و خلاصه دانشجوهایی که دانشجو هستند، اما با معیارهای عموم جامعهی ما دانشجو به حساب نمیآیند:
روز دانشجو مبارک.
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
[1] برخی جملات مکلوهان که برای من جالب بودند در متمم.
[2] به نظر من چالش و تنش محیط دانشگاه نسبت به بیرون کمتر هست. از طرفی به دلیل ماهیت محیط خارج از دانشگاهِ ما (که انگار همواره با شرایط بحرانی عجین بوده)، و هم چیزی شبیه استدلال نسیم طالب و محیط ساختاریافته.