(نوشته شده در 5 دی ۹۵)
.
چند روز پیش، یکی از دوستانم تصویر پروفایلش در تلگرام را به نقل قولی تغییر داده بود. وقتی خواندمش، دوستش داشتم و فشار به اشتراک گذاری (Impulse to share) هم چیزی نیست که بشود از دست آن براحتی خلاص شد. به پیشنهاد معلم خوبم (هنر خواندن جملات کوتاه) چند روز صبر کردم و بنا به همان توصیهها، درباره نقل قول هم چیزی نمینویسم.
– – – – – – – – – – – – – – –
پینوشت. با زندگی ونسان ون گوگ اصلا آشنا نبودم. به بهانه این نقل قول، یک ساعتی را در ویکی پدیا و چند جای دیگر چرخیدم و مطلب خواندم که میخواهم چیزهایی که در ذهنم میچرخند را در قالب چند نکته پراکنده اینجا بنویسم.
- اول اینکه تا جایی که من فهمیدم، تلفظ نام ون گوگ، شباهت زیادی به چیزی که ما میگوییم ندارد. طبق گفته ویکی پدیا، نام این نقاش پرآوازه، فینسِنت فان خوخ تلفظ میشود (بشنوید: + ).
- از اسم که بگذریم، زندگی او پر از فراز و نشیب بوده. از کار به عنوان دلال آثار هنری، تا کار در کتابفروشی و فعالیت بهعنوان مبلغ مذهبی را تجربه کرده. و دست آخر هم نقاشی و طراحی.
- داستان زندگیاش کاملا غیرمعمولی – لاقل در نظر من – و پر از ابهام بود. مثلا در سال 1888، گوش چپ ون گوگ بریده میشود.ا اما هنوز معلوم نیست که خود او گوشش را بریده و به روسپیای که عاشقش شده بوده اهدا کرده، یا دوستش (!) در یک درگیری خیابانی زحمت این کار را کشیده. حتی اینکه خودکشی کرده یا نه، بر اثر حادثهای تیر خورده اما به خودکشی اظهار کرده هم به قطعیت مشخص نیست.
2 Comments
تعادل یه جاده آسفالته ، قدم زدن توش راحته اما گلی توش سبز نمیشه! (امیدوارم درست ترجمه کرده باشم)
مطلب خوبی نوشتید اما با خوندن جمله ابتدایی انتظار داشتم بیشتر در مورد جمله و درکتون ازش حرف بزنید
حسین جان
همونطور که گفتم محمدرضا جان توصیه کردن درباره نقل قول ها و برداشتمون چیزی ننویسیم و برداشت رو صرفا به مخاطب واگذار کنیم.