چند وقتی هست که شاخکهایم به مثالهای بازاریابی دهان به دهان و محتواهای ویروسی حساستر شدند که خب احتمالا دلیل آن را میدانید – بله؛ سمینار 26 ام متمم.
تصمیم گرفتم مثالهایی که در وب میبینم و به نظرم جالب هستند را اینجا جمع کنم (پس احتمالا این مطلب با هر بار پیدا کردن موردی که به نظرم جالب بیاید، به روز خواهد شد).
فکر میکنم لُپ مطلب در بازاریابی دهان به دهان، نکتهای است که اندی سرنوویتز آن را مطرح میکند. اینکه اگر یک کسبوکار داریم، یا حتی یک ایده یا نگرش یا مدل ذهنی که دوست داریم ترویج شود، اولین سوالی که قبل از هر کاری باید از خودمان بپرسیم این است که :
“آیا کاری که میخواهیم بکنیم، ارزش صحبت کردن دارد؟”
خلاصه اینکه مواردی که میبینم و حس میکنم این نکته در آنها رعایت شده را اینجا میگذارم – هر چند، ممکن است این مثالها خیلی عجیب و غریب نباشند، اما خب، ملاک من هم عجیب و غریب بودن نیست، داشتن “ارزش صحبت کردن” هست. اینکه وقتی آن را دیدیم، با دوستمان راجعبهش حرف بزنیم.
چه دوست داشته باشیم و چه نه، محتواهای ناراحت کننده هم به شدت میتونن ما رو به حرف زدن ترغیب کنن. مثالش داستان بنیتاست که همیشه تعداد سین شدن اون در تلگرام و بین خبرهای اکثر خبرگذاری ها، بیشتر از خبرهای عادی بود.
این رو هم از کانال “عصر ایران” برداشتم. البته عصر ایران پایین برگه که نام فروشگاه بود رو کراپ کرده (نمیدونم دقیقا به چه علت – شاید برای اینکه تبلیغ نشه!).
شما هم اطرافتان آقایانی میبینید که مارک روی آستین کت و شلوارشان را نکنده اند؟ :))
من به شخصه اهل کت و شلوار پوشیدن نیستم (دلیلش را شاید بعدا گفتم!) پس این مورد بطور اتفاقی، به هیچ وجه شامل من نمیشود 😉
1 Comment
جالب بود