مسواک چینی و خودروی ایرانی (چرا باید همه «پوست در بازی» داشته باشند؟)

مسواک چینی و خودروی ایرانی چرا باید همه پوست در بازی داشته باشند

WJEBFKJSDF

پیش‌نوشت. برای معرفی مفهوم «پوست در بازی» و ضرورت آن در اقتصاد امروز ایران، مطلبی در بلاگ نشر نوین نوشتم. در ادامه این مطلب را می‌بینید. (لینک نوشته در بلاگ نشر نوین)

مسواک چینی و خودروی ایرانی

اوایل هفته قبل، وقتی بین قفسه‌های فروشگاه پرسه می‌زدم و برای بهبود حال خودم مشغول انتخاب خوراکی‌های رنگارنگ بودم، چشمم به مسواکی افتاد که تخفیف قابل توجه آن با برگه زردی مشخص شده بود. خوشبختانه قبل از انتخاب آن گزینه‌ی از پیش برنامه‌ریزی شده، کمی فکر کرده و دیدم حتی با تخفیف، مسواک مورد تعریف واقعا آنقدری نمی‌ارزد و اتفاقا مسواک دیگری که در قفسه‌ی پایین‌تر قرار دارد، بهتر به نظر می‌رسد. بر وسوسه مقایسه بیشتر قیمت و کیفیت و سنجش حقوق مانده در ته حساب در آخر ماه و سایر خرج‌های لازم و غیرلازم هم غلبه کردم و سرتان را درد نیاورم؛ مسواکی از قفسه پایینی را خریده و به خانه آمدم.

در خانه وقتی می‌خواستم مسواک را از جلد مقوایی-پلاستیکی‌اش جدا کنم متوجه شدم که برادران چینی این بار هم گل کاشته و فارسی را آنقدر سلیس و زیبا بر روی جعبه نوشته‌اند که اصلا متوجه خارجی بودن مسواک نشویم. بیش از این مته به خشخاش نگذاشتم و گفتم خب که چه؛ به هر حال در کنار حمایت از «تولیدکننده داخلی»، این خریدهای هرازگاهی از اجناس خارجی را ‌می‌توان مصداقی برای حمایت از «بازرگان داخلی» دانست. آن هم این روزها که تقریبا همه نیازمند توجه و محتاج حمایت‌اند.

اولین بار که از مسواک استفاده کردم، نرم بودن آن را به وضوح حس کردم. شانه‌های مسواک انگار که از پرِ قویِ سفیدی ساخته شده باشد، لذت واقعی از تمیزی دندان را گوارای وجودم می‌کرد. خلاصه که شب اول بدین منوال سپری شد.

شب دوم که باز نوبت کار تکراری مسواک زدن شد، به محض رسیدن مسواک به دندان و احساس راحتی لثه و دندان و مابقی اجزا، باز یاد همه داستان‌های شب قبل و تخفیف مسواک طبقه بالایی و چینی‌های هوشمند و بازرگان و حمایت و قس علی هذه افتادم. عذاب وجدانی سراغم آمد که ای بی‌فکر! اگر همه مثل تو به فکر خودشان باشند و حمایتی از محصول داخلی نشود، آن محصول کی می‌تواند بهتر شده و پیشرفت کند؟

هنوز چند ثانیه‌ای از غرولندهای وجدان آگاه و بیدارم نگذشته بود که با خودم گفتم: واقعا مدیران شرکت مسواک ایرانی «پ» می‌دانند که مسواک‌های تولیدی‌شان، حتی در نوعِ سافت آن، چقدر نالطیف هستند؟…

می‌دانم که فلسفی شدن فرآیند مسواک زدن چندان رایج نیست. اما انگار در این نیمه شبی، ذهنم که فعال‌تر از هر صبح و ظهر و عصری داشت سوال تولید می‌کرد؛ لابد برای اینکه موقع خواب مرا با فکر کردن به آنها بیدار نگه دارد، ادامه داد: اصلا آیا خانواده مدیران مسواک «پ» خود از همین مسواک استفاده می‌کنند؟ یا مشتری مسواک‌های چینی و فرانسوی و ترکیه‌ای و … هستند؟

اصلا از کجا معلوم مثل آن تصویر پخش شده چند سال پیش از پارکینگ کارخانه یکی از خودروسازان داخلی نباشد که پر بود از ماشین‌های آلمانی، بدون حتی یک، حتی یک خودروی ایرانی؛ لااقل برای خوش کردن دلِ ما؟

اینجا بود که یاد حرف نسیم طالب نویسنده کتاب «پوست در بازی» افتادم که می‌گفت اگر افراد در یک مجموعه پوست‌شان درگیر بازی نباشد، یک جای کار خواهد لنگید. اگر فردی پلی ساخت و خود حاضر به عبور از روی آن نبود، باید در کار او شک کرد. به عبارت دیگر، هر فرد همانطور که از منافع کار بهره‌مند می‌شود، باید در معرض ریسک‌ها، زیان‌ها و خطرات آن نیز قرار گیرد. وگرنه نتیجه‌اش می‌شود تولید محصولاتی که راه‌گشا نبوده و همواره محتاج حمایت خواهند بود.

یاد دوستی افتادم که می‌گفت صاحب یک کارخانه لنت‌سازی، از لنت‌های ساخت خود استفاده نمی‌کند – و این موضوع بین دیگران به طنزی تلخ بدل شده. یا آشپزهایی که از دستپخت خود نمی‌خورند. یا تصمیم‌گیرانی که با دور بودن خود از مرکز تاثیر تصمیم، از ضرر تصمیم خود متضرر نمی‌شوند. و یاد ده‌ها مثال ریز و درشت دیگر که اگرچه نمی‌توان نوشت، تصورشان چندان دور از ذهن نیست.

با خود گفتم کاش فرزندان صاحب کارخانه و مدیران مسواک «پ» یکبار به پدر و مادر خود بگویند که انتظار دارند مسواک‌ها نرم‌تر و باکیفیت‌تر ساخته شوند.

کاش آقا پسر یا دختر خانم مدیر کارخانه خودروسازی از سفت بودن دنده خودروها پیش والدین‌شان گلایه کنند. کاش …

در همین فکر ها بودم که به خودم آمدم و دیدم فرآیند مسواک زدن خیلی طول کشیده؛ در فکر همان مسواک‌های نرم و سفت، همان بازرگان محتاج حمایت؛ و تولیدکننده‌ای که امیدوار بودم کیفیت را بیشتر سرلوحه کار خود قرار داده و بیشتر پوست در بازی داشته باشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت1: دو مطلب دیگر هم درباره کتاب پوست در بازی در بلاگ نوشته‌ام؛ اولی معرفی این کتاب و دومی، یک مفهوم جالب درباره ریسک‌های با احتمال وقوع کم، اما عواقب ویران‌کننده، که در کتاب توضیح داده شده:

«منطق کسب‌وکار و پرهیز از ریسک‌های دُم»

پی‌نوشت2: اگر به محتواهای درباره کتاب علاقه دارید، شاید بخش‌هایی از سایت رسمی کتاب را دوست داشته باشید.

پی‌نوشت3: تصویر هدر نوشته که دو سکه را در حالت تعادل نشان می‌دهد، بریده تصویر این نقل قول از کتاب هست:

میزان اعتقاد واقعی شما به یک چیز می‌تواند تنها از طریق میزان ریسک‌پذیری شما نشان داده شود نقل قول نسیم طالب پوست در بازی

1 Comment

  1. دیاکو گفت:

    سلام
    خیلی ممنون که تجربیات زندگیت به اشتراک گذاشتی
    اصلا نمیدونم چطوری وارد سایتت شدم ولی کنجکاو شدم و توی سایتت چرخیدم !
    دوست داشتم ببینم چه مطالبی میگذاری که به این پست برخوردم
    بعضی مواقع، با اینکه بعضی چیز ها میدونی، ولی لازمه بازم یک نفر بهت بگه تا واقعا تاثیر داشته باشه !
    متنی که نوشتی، توی شرایط حال حاظرم تاثیر خیلی زیادی داشت و منو به فکر فرو برد ! پس مشکل کار منم این بوده، من هیچوقت سعی نکردم چیزی درست کنم که در نهایت خودم بخوام ازش استفاده کنم، پس همیشه کارام بی کیفیت بوده !
    شاید متوجه منظورم نشی ولی باید بهت بگم این متن تاثیر مثبی در زندگی شخصی من خواهد داشت
    ممنون که هستی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *