پیشنوشت صفر (بازگشتی خوش و خرم به روند عادی زندگی!). دیروز و با اعلام نتایج، استرس انتخابات برای من و بسیاری از دوستانم فروکش کرد. روند عادی زندگی و کار که از هفته قبل (و مخصوصا اواخر آن) کاملا تعطیل شده بود، به حالت عادی برگشت و توانستیم نفس راحتی بکشیم.
عمیقا خوشحالم و امیدوارم همگی ما از فرصتی که برای رشد و پیشرفت بهتر، در فضایی توام با آرامش فراهم خواهد شد، به بهترین شکل بهره ببریم.
پیشنوشت یک. در این چند روز و با حضور مجدد در اینستاگرام، به موضوعاتی فکر میکردم که هر چند دوست داشتم از تمامی آنها بنویسم، اما ترجیح دادم تنها به موضوع «موضعگیری درباره انتخابات» بسنده کنم. طبیعتا آنچه مینویسم نظر شخصی من (در لحظه انتشار مطلب) هست.
اصل نوشته:
برای اینکه منظمتر فکر کنم، میخواهم یک تقسیم بندی ساده انجام بدهم.
اگر در بررسی پدیده انتخابات، “لحظه اعلام نتایج” را لحظهای حساس در نظر بگیریم، میتوان انتخابات را به دو بازه زمانی «قبل از اعلام نتایج» و «بعد از اعلام نتایج» تقسیم کرد. (البته در اینجا به نتایج مقدماتی و اولیه و … کار ندارم. منظورم از “لحظه اعلام نتایج”، لحظهای است که برنده انتخابات مشخص میگردد.)
با این دستهبندی ساده، میخواهم بگویم هر کدام از ما میتوانیم در هر کدام از حالتهای گفته شده موضع گیری داشته باشیم یا نداشته باشیم (در جمعهای آنلاین مثل شبکههای اجتماعی، و جمعهای فیزیکی مثل مهمانیهای فامیلی). پس و بنا بر قوانینی که احتمالا از دبیرستان یادمان هست، با دو انتخاب مستقل، چهار حالت مجزا قابل تصور است.
1. افرادی ممکن است چه قبل و چه بعد از اعلام نتایج، موضعگیری خاصی درباره انتخابات نداشته باشند.
هر چند برای سایرینی که داستان انتخابات آنها را حسابی به تب و تاب میاندازد، افراد جزو این دسته چندان موجه به نظر نمیرسند و ممکن است گاهی این افراد را در ذهن خود مرفهین بی درد، بیمسئولیت، یا هر چیز دیگری بدانند، اما منطقیتر این است که گاهی ترجیحات شخصیتی یا فردی یا کاری، فرد را به سمت عدم موضعگیری سوق میدهد.
در واقع اگر بخواهیم کمی واقعبین باشیم، به دلیل ساختار پیچیده مغز و فرآیند تصمیمگیری در ذهن و چون به احتمال زیاد از دلایل این رفتار (همان عدم موضعگیری) آگاهی نداریم، احتمالا هرگونه “برچسب زدن” روی افراد این طبقه، میتواند نادرست و ناشی از تفکر محدود ما باشد.
شاید تنها بتوان به این گفته بسنده کرد که آنها افرادی با موضع نامشخص هستند (به هر دلیل).
2. گروهی دیگر، موضع و نظر خود را هم قبل از قطعی شدن نتایج و هم بعد از آن، اعلام میکنند.
ابایی ندارند از اینکه نامزد مورد نظر آنها رای نیاورد. میخواهند تا حد ممکن، بر محیط اطراف خود “تاثیر بگذارند” و این تاثیرگذاری را حق خود میدانند.
البته این افراد میدانند که احتمالا این کار برای آنها هزینه خواهد داشت. از هزینه وقت و انرژیای که از بحثهای احتمالی حاصل میشود بگیرید، تا هزینه قطع یک دوستی یا یک رابطه کاری (بدلیل تفاوت در نگرشها) و تا هزینههایی جدی تر مثل هزینههای ناشی از غرضورزی، بعد رای آوردن نامزد مقابل.
تعداد زیادی از دوستانم در این دسته قرار دارند.
آنها هزینه های احتمالی را میپذیرند و روزها قبل از انتخابات اعلام موضع میکنند. دلیل میآورند و از نامزد (یا مدلذهنی +) مورد تایید خود سخن میگویند.
بعد از انتخابات و اعلام نتایج هم اگر به مقصود خود رسیده بودند، از خوشحالی خود میگویند و مینویسند و به نامزد منتخب، تبریک میگویند.
3. افرادی را هم میشناسم که به اعلام نظرشان قبل از اعلام نتایج بسنده میکنند و حتی اگر نامزد مورد نظرشان برنده شود، درباره این پیروزی و در جوامع فیزیکی یا آنلاین، چیزی نمیگویند و نمینویسند.
شاید با خود فکر میکنند که درست است که نتیجه آن نتیجهای بود که تمایل داشتم بشود، اما سهم کار و تلاش شخصی من در دستاورد نهایی از زندگی خودم، بسیار بیشتر از انتخاب یک فرد یا جریان در انتخابات است (چیزی شبیه مفهوم مرکز کنترل درونی).
شاید هم حوصلهشان نمیگیرد و اساسا دلیلی نمیبینند چیزی درباره انتخابشونده در انتخابات بنویسند. قبلا به دلیل تاثیرگذاری بر روند نتایج بوده که اعلام موضع کرده اند و امروز دلیلی برای آن نمیبینند.
به هر حال، فکر میکنم این دسته نیز مثل گروههای قبلی، دلیلی موجه برای کارشان دارند. و سلیقهشان قابل احترام.
4. اما گروه آخری هستند که اعلام موضع خود را به بعد از اعلام نتایج انتخابات موکول میکنند.
گاهی قلبا دوستدار شخص A هستند. اما با خود میگویند: اگر رای نیاورد چه میشود. نکند دیگر نتوانم در این کشور کار کنم. نکند ستارهدار شوم. نکند مسخره دوستان و دشمنان شوم. نکند..
این اشخاص محافظهکار اما، با دیدن برنده شدن نامزد دلخواه خود یادشان میآید که رای خود را به او دادهاند. پس الان هم حق دارند در با انتشار عکسی یا متنی یا هر محتوایی، در اینستاگرام یا هر شبکه مجازی (یا محیط فیزیکی) اعلام کنند که طرفدار نامزد A هستند.
آیا این بد است؟ آیا اشکالی دارد؟ اصلا آیا حق هر کسی نیست که هر وقت دوست داشت موضع بگیرد و طرفداری کند؟ و هر وقت دوست داشت در هر خوشحالیای سهیم باشد؟
نه. شاید چندان بد نباشد. اما اینطور فکر میکنم که ادامهی این روند در بقیه موقعیتهای زندگی، ممکن است از آنها انسانهای فرصتطلبی بسازد که همیشه دوست دارند هزینهها و ریسکها را بقیه افراد متحمل شوند و در صورت مهیا بودن شرایط، آنها از مزایای آن موقعیت بهره ببرند.
گاهی حتی بعضی افراد پا را از این هم فرا تر میگذارند.
افرادی که در واقع طرفدار نامزد B بودند، اما چون جایی اعلام نکردهاند، با رای آوردن نامزد A همه جا جار میزنند که آقا مبارک است. چه اتفاق خوبی…
از نظر من، این موجودات جزو خطرناکترین موجودات روی زمین هستند و متاسفانه گاهی آنها را میتوان دید…
پینوشت. ایده این نوشته از آنجا به ذهنم آمد که چند روز پیش یکی از دوستانم – که در یکی از دانشگاههای معتبر هم درس میخواند – عکس روبان دار پروفایل خود را به تصویری ساده تغییر داد.
به شوخی به او گفتم: چرا عکست رو عوض کردی؟
جواب داد: ترسیدم…
گفتم: نمیدانم. شاید بیراه هم نمیترسی. اما به نظرم اگر واقعا دلت با کسی است، به خاطر یک ترس – که شاید در آینده فلان شود – عکست را عوض نکن. برای عزت نفست خوب نیست..
خوشحالم که عکس پروفایلش را دوباره تغییر داد.
و خوشحالم، به خاطر دوستانی که دارم.
2 Comments
فکر کنم محمدرضا من جزو دسته سوم باشم. من خیلی دوست ندارم در مورد گذشته فکر یا بحث کنم. گذشته گذشته و تمام شده. ولی قبل از انتخابات بحث بحث آینده بود به همین خاطر من خیلی دوست داشتم در انتخابات که به آینده ربط داره نظر بدم خصوصاً چند دههی آتی. قبلاً هم گفتم نگاه من به کاندیدها داشتن تاثیر منفی است نه تاثیر مثبت. با آمدن روحانی اتفاق “خاصی” نخواهد افتاد فقط توانستیم جلوی خرابکاری یک عده را بگیریم. باقی ماجرا به خود ما برمیگرده و مرکز کنترل درونی.
علی جان . باهات کلا موافقم!
متنی که از محمدرضا هم خوندم اینطوری بود. هر چند تو مناطقی که ما هستیم خیلی اوضاع خوب نبوده، اما به هر حال گذشته و موضع گیری درباره گذشته – مخصوصا برای مایی که با متممییون نشست و برخاست داشتیم و اهل باند و بازی و این حرفها نیستیم – فایده ای نداره.
مرسی که نظرتو نوشتی علی 😉