یک نوشابه، یا بینهایت نوشابه؟ (شب قدر)

پیش‌نوشت. وقتی کوچک‌تر بودم، لطیفه‌ای شنیده بودم درباره برآورده‌شدن آرزوها. امروز نوشته‌ای که در وبلاگ یکی از دوستانم دیدم، مرا دوباره یاد آن داستان انداخت.

“از قضا یک روز حیف‌نان یک چراغ جادو پیدا می‌کنه. وقتی دستی به روی چراغ می‌کشه، غول چراغ جادو ظاهر میشه و میگه: می‌تونم دو تا از آرزو‌هایت را برآورده کنم… هوا گرم بوده. حیف‌نان می‌گه: نوشابه‌ی خنکی می‌خواهم که هرگز تموم نشه! غول میگه: فرمانبردارم سرورم… و نوشابه رو به دست حیف‌نان میده و حیف‌نان یک نفس نوشابه رو سر می‌کشه… بعد چند ثانیه، حیف‌نان می‌گه: واقعا عالیه. یکی دیگه لطفا!”

این لطیفه کافی بود که تا مدت‌ها برای کودکی مثل آن روزهای من، دغدغه ذهنی ایجاد شود که آیا می‌‎شود از غول چراغ جادو خواست که بینهایت آرزو را برایمان برآورده کند؟ چه جالب می‌شود اگر بشود – و (بین خودمان باشد) به همین خاطر تا مدت‌ها حواسم بود که اگر چراغ جادو را پیدا کردم، این درخواست را از او بکنم..

‌ ‌

اصل نوشته:

امروز در وبلاگ یکی از دوستانم جمله‌ای می‌خواندم با این مضمون که در دعاهای شب قدر، برای داشتن خدا هم دعا کنیم.

با خودم فکر کردم که چه حرف جالبی است. ما فرض را بر این می‌گذاریم که با خدا هستیم و دعا می‌کنیم و حاجتمان را از او می‌خواهیم. اما واقعا چقدر خدا در زندگی ما حضور دارد؟ چقدر حرف‌هایش را با گوش جان می‌شنویم (حرف‌های خود خدا، نه لزوما حرف‌های مُبلغ‌ها)؟ چقدر در کارهایمان به او اعتماد می‌کنیم؟ …

به‌نظرم توصیه‌ی دوستم خوبی است. فکر می‌کنم لااقل برای من اینطور باشد.

من امشب از خدا، تنها خودش را خواهم خواست.

3 Comments

  1. ادریس گفت:

    سلام محمدرضا.
    چطوری؟ 🙂
    آخ گفتی!
    من بچه که بودم یک آرزو داشتم،
    همینی که گفتی،
    این که همه‌ی آرزوهام برآورده بشه.
    و جالبه که این مطلق‌نگری و همه‌چیزخواهی رو همین الان هم در خودم می‌بینم. (با جنبه‌های مثبت و منفیش)

    • محمدرضا گفت:

      سلام به روی ماهت 🙂
      خودت چطوری؟ من که عالیم 🙂
      اول اینکه خوب کردی برام نوشتی که من یادم رفته بوده تو رو به لیست فیدخوانم اضافه کنم. کردم.
      و اما بعد؛
      خوبه که آرزوهای بچگیمون شبیه همه و من تنها نیستم :))
      اره منم تا حدی دارم. فک کنم نه تنها ما، برای همه سخته انتخاب بعضی آرزوها و کنار گذاشتن بقیه‌شون… اما از طرفی هم ممکنه تو زندگی به مشکل بربخوریم با این تفکر (می‌خوریم به نظرم) .ولی ادریس به نظرم بعضی وقتا و بعضی جاها توجیه پذیره. مثل همین مثالی که بعدش زدم. درباره خدا 🙂

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *