نام مجتبی کاشانی (+) را با دو قطعه شعر «قصیده ۲۰۰۰» و «ذهن ما» شناختم. ستایش کار و تلاش در قصیده ۲۰۰۰ و اشاره به اهمیت توسعه مدل ذهنی در قطعه ذهن ما، تا مدتها علاقه به خواندن کتابهای شعر او را در من برمیانگیخت. به لطف خانهنشینی اجباری این روزها، کتاب شعری از او با نام «خویش را باور کن» در طاقچه دیدم و همین کافی بود تا این کتاب، همقدم هر شب من در گامهای پیش از خواب باشد.
بعضی شعرهای در این کتاب جادوییاند و جملاتی، بسیار عمیق. درباره مجتبی کاشانی و شعرهای او بعدها بیشتر خواهم نوشت، اما گفتم در این روزها که عموما دیدارهای حضوری ما با دوستان و عزیزانمان را به حداقل رسانده، شعر «پل» را با شما به اشتراک بگذارم.
همه پلها کاش
روی جریان پر از آبی بود
همه پلها کاش
سوی سرسبزی جنگل میرفت
همه پلها کاش
وصل میکرد دو آبادی را
در عرض زمین
و دو انسان
اصلا همه دلها را
در طول زمان
و گذرگاه دل خسته آدمها بود
کاش ما پُل بودیم
پل | ۷۸/۵/۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت۱: یکی از ویژگیهای جالب طاقچه این است که وقتی تکهای از متن را انتخاب میکنی، آن را با طرحی چشمنواز آماده به اشتراکگذاری در شبکههای اجتماعی میکند. جدیدا درباره توزیع پیامها کمتر مینویسم، اما حیفم آمد به بهانه این پست به این خلاقیت اشاره نکنم (نمونه برای این قطعه: پل)
پینوشت۲ – لینکها:
6 Comments
به به
از دیدن مطلب جدیدی از تو به وجد آمدم محمدرضای عزیز
در این روز ها مراقب خود باش
سلامت باشی بهنام جان
ممنون، خوشحال شدم روی ماهتو دیدم :) تو هم مراقب خودت باش
و چه نگاه پاک و معصومانه و سرشار از آرامشی به پل داره! تحت تاثیر کابرد معنایی این واژهها قرار گرفتم.
لذت بردم محمدرضا
آره محمدجواد. چندتایی از شعرها رو خیلی دوست داشتم که یکیشون همین بود.
سلام؛ شعر بسیار زیبایی بود
من هم دوستش دارم زهرا. البته چند شعر دیگه هم از این مجموعه هست که میپسندم، ولی هیچکدوم به کوتاهی و پراحساسی این نیستند.