اگر به شما بگویم که ازتان میخواهم برایم کاری انجام دهید، و در ازای آن تکه کاغذی درست میکنم و به شما میدهم، حتما از خنده رودهبر میشوید. اما چه شد که آدمها پول کاغذی دلار را از دولت امریکا قبول کردند؟ حالا امریکا به کنار، تورم، این لغت دوستنداشتنی آشنا، واقعا چرا ایجاد میشود؟ وضع اقتصاد کشور با ولخرجی سرحالتر میشود یا با صرفهجویی؟
در اینجا، بطور خلاصه تجربه خودم را از خواندن کتاب دید اقتصادی نوشتهام. کتابی که میتوانید انتظار داشته باشید با خواندنش جواب این سوالات را پیدا کنید.
از آنجا که این کتاب بیشتر از سه سال در لیست کتابهای من معطل مانده بود، امیدوارم این مطلب کمک کند تا اگر شما هم احساس کردید به خواندن آن نیاز دارید، راحتتر تصمیم بگیرید.
این کتاب بر خلاف اسمی که در ترجمه برایش انتخاب شده، چندان درباره نگرش یا بینش اقتصادی صحبت نمیکند. بلکه موضوع اصلی آن، نحوه شکلگیری اقتصاد امریکا و دلار است، که در ادامه با وقایع تاثیرگذار بر اقتصاد امریکا دنبال میشود.
در نگاه من، نقطه قوت کتاب فصلهای نخستین آن بود و تا صفحه حدود ۱۵۰ ادامه پیدا میکرد. درخشانترین فصل هم برایم فصل اول کتاب بود. جایی که کتاب با تعریف زندگی روزمره سه شخصیت کارتونی در یک جزیره دورافتاده شروع میشود. این سه نفر هر روز وقتشان را برای صید ماهی با دست میگذاشتند. روزی یک ماهی میگرفتند و همان را هم میخوردند و فردا، دوباره روز از نو.
“با این روش ناکارآمد هرکس روزانه یک ماهی گیر میآورد که فقط برای زنده ماندنش تا روز بعد کافی بود. این مشغله، همه اقتصاد جزیرهشان بود: از خواب بیدار شدن، ماهی گرفتن، خوردن و خوابیدن. خیلی کم هم نمیشد اسمش را گذاشت زندگی، اما چارهای نداشتند.
و اینطوری در این جامعهٔ جزیرهایِ ماهیمحورِ خیلی ساده، نه پسانداز هست، نه اعتبار، و نه سرمایهگذاری!”
کتاب با نوآوری یکی از سه نفر ادامه پیدا میکند. وقتی که یکی از آنها یک روز گرسنگی را تحمل کرده و ریسک میکند، تا ابزاری برای گرفتن دو ماهی در روز درست کند.
شاید تاثیرگذارترین نقطه کتاب برایم، تاکید فصل اول بر بهرهوری و اهمیت ابزار در این راستا بود: “تمام مواهب اقتصادی از افزایش بهرهوری نشئت میگیرد.”
تعریف بهرهوری که ساده است: در زمان کمتر، ارزش بیشتری خلق کنیم. اما به شخصه تا قبل از خواندن کتاب به اهمیت ابزارها کمتر دقت میکردم. چیزی که در موقع خواندن کتاب در من جرقه زد این بود: نکند من هم دارم با دست ماهی میگیرم؟ – چیزی که باعث شد در چند ماه بعد از خواندن کتاب، یادگیری چند ابزار تخصصی مرتبط با کارم را شروع کنم، که البته هنوز در میانه همین راه هستم.
بیایید از بهرهوری و ابزار بگذریم، و به ادامه کتاب برگردیم.
در فصلهای بعد، به تدریج توسعه اقتصادی اثر خود را بر بخشهای مختلف زندگی در جزیره میگذارد. در جایی از تاریخ، به جای «ماهی» که وسیلهی مبادلهای بین مردم و البته با ارزش واقعی بود (چون هر نفر هر روز یک ماهی میخورد تا سیر شود، ارزش ملموس داشت)، «اوراق ماهی» یا همان پول چاپ میشود.
نکته مهم این است: در ابتدا چاپ این اوراق با پشتوانه ماهی واقعی بود (طلا)، و از جایی به بعد، بدون آن پشتوانه.
این نقطه قوت دوم کتاب در نگاه من بود:
اینکه تاریخچهای که بر دلار امریکا گذشته، نقش فدرال رزرو، روند حذف پشتوانه طلا از دلار، تورم و موارد دیگر، در کتاب با داستانی طنزگونه، به همراه کاریکاتور مطرح میشود. شیوهای که در عین سرگرمکننده بودن، آموزنده هم هست.
مثلا روند حذف پشتوانه طلا را با استعاره «بستن گیشه ماهی» مطرح میکند و خواننده فرصت دارد تا در قالب داستان، با تصمیم رییس جمهور امریکا (نیکسون) برای لغو یکطرفه تعهد دولت امریکا در مبادله دلار با طلا آشنا شود.
از دیگر موارد قوت کتاب، ترجمه خوب و معادلسازیهای خلاقانهای است که به لطف مترجم کتاب، آقای سهند حمزهئی، انجام شده. مثلا برای تورم ماهی، کلمه تورمّاهی انتخاب شده که باعث میشود هم ساختار طنز-داستانی کتاب حفظ شود، هم خواننده با دیدن یک کلمه آشنا بتواند دانستههای قبلی را به یادگیری جدید ربط دهد.
کتاب در انتهای هر یک از ۱۷ فصل خود، از لحن داستانی خارج شده و با بیانی شفاف، مفاهیم فصل را در دنیای واقعی نشان میدهد. من مطلبی که در انتهای فصل «ماهیآب رفته» آورده شده را دوست داشتم که میگفت:
یکی از دلایلی که اقتصاددانها این قدر موفق بودند که منبع تورم را گنگ و پیچیده کنند این است که تعریف درست کلمه را دور زدهاند. تقریبا همه تصور میکنند بالا رفتن قیمتها یعنی تورم. پس اگر قیمتها بالا نمیروند، حتما تورمی نیست. اما قیمتهای رو به بالا فقط نتیجه تورم است! تورم بسط عرضه پول است.
… اما اگر شما از تعریف درست مطلع باشید، میدانید ممکن است قیمتها ثابت بمانند، یا حتی بریزند، ولی خود عرضه پول متورم شود. حین رکود مردم هوشمندانه دست از خرجکردن برمیدارند. با این کار، تقاضا افت میکند و قیمتها لاجرم پایین میآید. اما بعضی وقتها این نیروها با بسط عرضه پول که ارزش واحد پولی را کم میکند موازنه میشوند. وقتی در رکود تورم هم باشد، شاید قیمتها بالا [هم] بروند (اگر سرعت چاپ پول به اندازه کافی زیاد باشد) …
به نظرم یک نقطه قوت دیگر کتاب این است که بهخاطر سادگی میشود در یک آخر هفته یا شاید حتی یک روز، بهراحتی آن را تمام کرد. این سادگی، بهخصوص برای کسانی که آشنایی کمی با اقتصاد دارند، میتواند مزیت بزرگی برای یک یادگیری عمومی باشد.
اگرچه در تعریف نقاط مثبت این کتاب میشود بیشتر هم گفت، به هر حال، به نظر میرسد انسجام روایی فصلهای اولیه کتاب با پیش رفتن آن به تدریج کمتر میشود. خصوصا فصلهای آخر، از فضا و روح قبلی کتاب جدا میشود و بیشتر به نقد صریح عملکرد دولت امریکا در موضوع اشباع و سقوط مسکن میپردازد.
از طرفی باید در نظر داشت که این کتاب نظام حاکم بر اقتصاد فعلی امریکا را نقد کرده و آینده آن را در صورت عدم اصلاح، فروپاشی میداند. پس ممکن است در خواندن کتاب به یاد حرفهایی درباره اقتصاد امریکا بیوفتیم که در ایران توسط گروهی خاص ترویج میشوند. گروهی که خود، اقتصاد کشور را به این روز انداختهاند.
در انتها، اگرچه چاپ کتاب توسط «آریانا قلم» باکیفیت خوبی انجام شده و حتی اشتباه نگارشی هم بهسختی به چشم میخورد، احتمالا خواندن کتاب با جوهر سبزتیره ترجیح افرادی که خوانایی بهتر برایشان اولویت اول است، نباشد.
امیدوارم اگر کتاب را خواندید از یادگیری خودتان اینجا بنویسید، تا با هم بیشتر یاد بگیریم.
1- معرفی کتاب دید اقتصادی در سایت متمم: اینجا
2- بازآفرینی کتاب در قالب ۵ نکته آموزنده در این ویدیو یوتیوب جذاب از کانال The Swedish Investor (مخصوصا بعد از خواندن کتاب دیدنیتره): اینجا
3- ویدیو معرفی کتاب در کانال یوتیوب نویسنده، حدود ۱ دقیقه. چون ویدیو برای ۱۳ سال قبل هست، کیفیت پایینی داره ولی چون با تصویرسازیهای کتاب همراهه، میتونه مفید باشه: اینجا
4- خرید کتاب دید اقتصادی در سایت آریانا قلم: اینجا