پیشنوشت. در نوشته قبلی، به «ذهنی بودن» مفهوم شانس اشاره کردم. همچنین درباره برداشت عمومی از شانس و دیدگاه علمی هم کمی صحبت کردم (اینجا: +). در این نوشته، به مصداقهای مورد استفاده اهالی بازاریابی از مفهوم شانس، که در اطرافم دیده و به خاطر دارم، میپردازم.
اصل نوشته:
علیرغم اینکه در مطلب قبلی نوشتم ذهن غالب انسانها بیشتر به بدشانس بودن خودشان تمایل دارد تا خوش شانس بودن (لااقل در این نقطه جغرافیایی)، اما همچنان فکر میکنم حسی در درونمان میگوید که “ممکن است” گاهی هم اتفاقات خوبی برای ما بیوفتد. به عبارتی، با خود فکر میکنیم که هر چند که تا حالا مصیبت بر سرمان باریده و هر چه بوده، بدشانسی بوده، اما بهتر است خودمان را در مسیری قرار دهیم که «اتفاقاتِ خوبِ احتمالی» را بیشتر و بیشتر ببینیم.
این میشود که حتی کسی که به شانس خود اعتقاد چندانی ندارد، موقع خرید شربت، برندی را انتخاب میکند که “احتمال دارد” او را صاحب – فرضا – یک خودرو مدل بالا بکند.
و همین میشود که استفاده از شانس، با ترفندها و نامهای مختلف، مورد توجه اهالی بازاریابی و تبلیغات قرار میگیرد.
اما برای اینکه خیلی گرفتار صحبتهای صرفا علمی و اصطلاحات قلمبه سلمبه نشوم (که هم سوادش را ندارم و هم فکر نمیکنم برای دید بازاریابی عملی چندان مفید باشد) تصمیم گرفتم مصداقهایی که به استفاده از مفهوم شانس در بازاریابی مربوط میشوند را اینجا نوشته، تا بعدا درباره ابعاد مختلف آنها مثل بار روانی بر خریدار و فروشنده و مصرف کننده، تاثیر مثبت بر فروش، حس القا شده به مشتری، هزینه اجرایی و … فکر کنیم.
الان اینها در ذهنم هستند:
1- موقع دانشجویی، دیدم که کمد لباس یکی از دوستانم پر است از شیشههای خالی شربت. اصلا یادم نیست برند چه بود. اما فکر کنم قرار بود یک بیامو شاسی بلند قرعه کشی کنند …
2- در فروشگاهی بودم. فروشنده (که کارمند فروش بود و نه صاحب فروشگاه) برای اینکه کمتر متحمل دردسر بردن پول نقد به بانک شود، به مشتریها میگفت: “کارت نمیکشید؟ قرعه کشی داره ها. شاید برنده شدید.. “.
3- با توجه به شغلم (فروشنده و شاگرد مغازه لوازم خانگی پدرم)، جشنواره های فروش برند های مختلف را دیده و میبینم.
4- قرعهکشی بانکها هم که چند سال پیش خیلی داغ تر بود. از بنز بانک ملت، تا جایزههای با قیمت سنگین دیگر.
5- شاید بتوان اختصاص شماره موبایل در طرحهای غیر انتخابی اپراتورهای تلفن همراه را هم نوعی استفاده از مفهوم شانس دانست.
6- قرعهکشی بین مشتریان در کسب و کارهای متوسط و کوچک. یا همین قرعهکشیهایی که صفحات اینستاگرام و کانالهای تلگرام بین اعضای خود برگزار میکنند (در قالب مسابقه یا ثبت نام یا …).
در نوشتههای بعدی، سعی خواهم کرد به بعضی از موارد بالا از زاویههای مختلف نگاه کرده و تا جایی که میتوانم آنها را تحلیل کنم.
شما چطور؟ موردی از استفاده از ابزار “شانس” در بازاریابی و تبلیغات در ذهن دارید؟ موردی که تعجب، هیجان، شادی، خشم یا ناراحتی شما را برانگیخته و در خاطرتان مانده باشد؟
2 Comments
در نمایشگاه الکامپ بسیاری از مردم در صف طولانی سیمکارت می ایستند تا شانس خود را در برنده شدن خودرو امتحان کنند.
راستش را بخواهم بگویم اصلا از این شیوه تبلیغاتی بردن جایزه خوشم نمی آید.
باهات هم نظر هستم. قصدم اینه در ادامه نوشته ها تا حد ممکن درباره “شانس” و استفاده اش در بازاریابی طولانی فکر کنم.
ممنونم که نوشتی پریسا جان.