کتاب منابع قدرت؛ آدم‌ها واقعا چطور تصمیم می‌گیرند؟ | گری کلین

معرفی کتاب منابع قدرت گری کلین - تفکر شهودی و تصمیم گیری شهودی

تصمیم‌های با ابهام یا ریسک بالا را چطور باید مدیریت کرد؟ انتخاب‌های شدیدا تحت فشار زمان را چطور؟

گری کلین کسی است که ده‌ها سال برای نزدیک شدن به جواب چنین سوالاتی تلاش کرده. بعد از اینکه در چند درس متمم درباره او شنیدم، تصمیم گرفتم با یک کتاب پای صحبت‌های او بنشینم. این کتاب همان Sources of Power بود.

می‌خواهم یک پرانتز در همین شروع کار باز کنم، درباره اسم کتاب.
البته گویا ترجمه‌ای از این کتاب به فارسی هست که با جستجوی عبارت «کتاب منابع قدرت» می‌شود به آن رسید. اما به نظرم، مفاهیم مطرح شده در کتاب شاید با عنوان‌هایی شبیه «قدرت‌های ما در تصمیم‌گیری»، یا «سرچشمه‌ها» یا «منشاء‌ها»ی قدرت، به منظور اصلی کلین نزدیک‌تر باشند. البته این را هم بگویم که من ترجیح دادم نسخه انگلیسی را بخوانم و از کیفیت نسخه فارسی مطلع نیستم.   (– پرانتز بسته!)

کلین از همان ابتدای کتاب بحث را با این نکته شروع می‌کند که برخلاف غالب پژوهشگرانی که در طی سال‌ها تمرکزشان روی اشتباهات انسان در تصمیم‌گیری بوده، او بر روی ویژگی‌ها و نقاط مثبت انسان‌ها در تصمیم‌گیری کار کرده. جنبه‌هایی که می‌توانند منشاء قدرت ما در تصمیم‌گیری‌هایمان باشند.

هدف او، جسورانه و جذاب است: اینکه تصمیمات حساس و پرریسک را در کمترین زمان، به بهترین نحو بگیریم.

چون قبلا در چند جا از کتاب Sources of Power نوشتم، و دیروز هم یک ویدیو برای معرفی آن در یوتیوب منتشر کردم، اینجا حرف زیادی ندارم. صرفا با آوردن چند نمونه از متن کتاب، نکاتی که به ذهنم می‌رسد را می‌نویسم تا این نوشته مکملی برای پست‌های قبلی باشد (لینک پست‌های قبلی را در پی‌نوشت می‌گذارم).

تصمیم‌گیری طبیعی (و نه حتی شهودی!)

در توصیف پژوهش‌هایی که کلین در زمینه تصمیم‌گیری داشته می‌شود دید که اهمیت کلمه «طبیعی» برایش بسیار بالاست.

هر چند منظور نهایی همان چیزی است که به اسم تصمیم‌گیری شهودی می‌شناسیم؛ تاکید بر واژه طبیعی به این علت است که او مطالعات خود را در مقابل طیف وسیعی از پژوهش‌های تصمیم‌گیری قرار می‌دهد که «در شرایط آزمایشگاهی» انجام می‌شوند. پژوهش‌هایی که اگرچه ظاهرا علمی هستند؛ اما خیلی وقت‌ها کاربردی نیستند.

کلین در کتاب هم هر جا که فرصتش پیش آمده، نه تنها به روش‌ها و مدل‌ها و یافته‌های اردوگاه تفکر تحلیلی حمله کرده، بلکه خود دانشمندان تصمیم‌گیری منطقی را هم بی‌نصیب از نقد نگذاشته.

به عنوان نمونه، در اواخر کتاب، روش کار پژوهشگران در پیدا کردن خطاهای شناختی را اینطور نقد کرده که «طنز تلخ ماجرا این است که برخی از همین دانشمندان خودشان به سوگیری تایید خود (Confirmation bias) گرفتارند!». آن‌ها یک فرض را می‌گیرند، و تلاش می‌کنند آن را در شرایط آزمایشگاهی (و غیرواقعی) اثبات کنند.

به عنوان یک مثال، کتاب در فصل ۱۶ اشاره می‌کند به آزمایشی که کانمن و تورسکی در سال ۱۹۷۳ انجام داده‌اند. آن آزمایش اینطور بود که به افراد می‌گفتند:

حرف R را در نظر بگیرید. حالا بگویید که فکر می‌کنید بین کلمات انگلیسی، R بیشتر به عنوان حرف اول آمده، یا حرف سوم؟

جواب‌ها بیشتر این بوده که: به عنوان حرف اول.

و نتیجه‌ای که از تحقیق گرفته شده این بوده که چون افراد کلمات بیشتری را به خاطر می‌آورند که R در آن‌ها حرف اول بوده، این جواب را داده‌اند. در حالی که R بیشتر در جایگاه حرف سوم کلمات انگلیسی وجود دارد؛ نشانه‌ای از سوگیری در دسترس بودن (availability).

اما نقد این است که مشخص شده که از بیست حرف صامت الفبا، صرفا هشت حرف بیشتر در جایگاه حرف سوم می‌آیند تا حرف اول؛ و این آزمایش صرفا همین هشت حرف را بررسی کرده! یعنی دقیقا جایی که میانبرهای ذهنی به جواب اشتباه منتهی شده‌اند.

حرف کلین، که می‌توانید آن را در عکس زیر هم بخوانید، بطور خلاصه این است که در شرایطی که ما فاکتورهای زمینه‌‌ای را می‌دانیم، یعنی بسیاری از شرایط طبیعی زندگی، سوگیری‌ها کمتر می‌شوند. و اساسا وقتی تصمیم‌گیران باتجربه در محیطی طبیعی باشند، این سوگیری‌ها [معمولا] اتفاق نمی‌افتند. (عکس از فصل ۱۶)

نقل قول از کتاب گری کلین sources of power - چرا تصمیم گیری با تجربه ها سوگیری ندارد

اهمیت شهود در حل مسئله‌های بدتعریف

کتاب تاکید زیادی بر این دارد که مسئله‌های بدتعریف را با رویکرد خطی به حل مسئله (A -> B -> C) نمی‌شود پیش برد.

مسئله‌های بدتعریف (ill-defined problems) یعنی مسئله‌هایی که هدف در آن‌ها شفاف نیست. یا نمی‌شود هدف را از قبل برایشان مشخص کرد*.

یک مثال برای مسئله بد تعریف در کار آتش‌نشان‌ها این است که وقتی به صحنه آتش‌سوزی رسیدند، باید چه‌کار کنند؟ آتش را خاموش کنند؟ درخواست کمک بیشتری بکنند؟ یا آتش اصلا قابل مهار نیست و هدف عملیات باید به سرعت، به جستجو برای پیدا کردن افراد داخل ساختمان و خارج کردن آن‌ها متمرکز شود؟

در زندگی شخصی و حرفه‌ای ما هم، مسائل مهم معمولا بدتعریف‌اند (مبهم‌اند، و هنوز هدفی برای آن‌ها در ذهن نداریم).

فرض کنید کسی شرایط کشور را می‌بیند و این ثبات کم محیط، برایش تبدیل به مسئله می‌شود؛ حالا باید چه‌کار کند؟ مهاجرت کند؟ یک مهارت جدید یاد بگیرد؟ درآمد خودش را متنوع کند (که اگر یکی قطع شد، مشکل جدی برایش پیش نیاید)؟

همه این‌ها را نوشتم که بگویم گری کلین معتقد است منابع قدرت ما در تفکر طبیعی (= شهودی) می‌تواند کمک کند چنین مسائل بدتعریفی را حل کنیم. و این اهمیت در حدی است که کلین یک فصل را هم بطور مستقل به چنین موضوعی اختصاص بدهد (فصل ۹ – رویکرد غیرخطی به حل مسئله). به عنوان دومین نمونه از متن کتاب، عکس زیر را از همین فصل می‌بینید:

اهمیت تفکر طبیعی (شهودی) در حل مسئله های بد تعریف

جمع‌بندی

من کتاب را دوست داشتم.

حس خواندن آن شبیه نشستن پای صحبت‌های کسی بود که با سال‌ها کار پژوهشی در سطوح کاملا حرفه‌ای آتش‌نشانی، پزشکی و پرستاری، و نیروهای پلیس، چیزهایی از تصمیم‌گیری افراد متخصص و باتجربه یاد گرفته و حالا حرف‌هایش را به کتاب تبدیل کرده. حرف‌هایی که خودش هم می‌داند همیشه به عدد و رقم تکیه ندارند. اما این موضوع، از ارزش آن‌ حرف‌ها برای خوانده شدن، ابدا کم نمی‌کند.

پی‌نوشت‌ها و لینک‌ها:

۱. اطلاعات عمومی درباره کتاب Sources of Power:
کتاب در سال ۱۹۹۸ توسط انتشارات MIT Press منتشر شده و حدود ۳۴۰ صفحه دارد. اگر نسخه سال ۲۰۱۸ که همزمان با بیست‌سالگی آن منتشر شده را ببینید، یک مقدمه هم به همین مناسبت به قلم نویسنده در کتاب خواهید دید.

۲. ویدیو یوتیوبی که برای معرفی این کتاب درست کرده‌ام، در حدود پانزده دقیقه داستان شکل‌گیری کتاب و چند مفهوم آن را معرفی می‌کند: لینک به ویدیو معرفی کتاب (یوتیوب).

۳. یک بلاگ پست دیگر هم حین خواندن کتاب نوشته بودم که شاید بخواهید نگاهی بیاندازید: حاشیه‌نویسی کتاب (چرا شهود ظاهرا شهرت بدی داره؟)

۴. در حال نوشتن یک مطلب درباره تصمیم‌گیری شهودی هم هستم که بخش‌های زیادی از آن، از نکته‌هایی است که در همین کتاب Sources of Power خوانده‌ام. این پست فعلا تا نکته ۱۳ تکمیل شده و احتمالا به تدریج کامل می‌شود: ۱۰۰ نکته درباره تصمیم گیری شهودی.

* درباره مسئله‌های بدتعریف، متناسب با موضوع صحبت‌مان کمی ساده‌سازی کردم. مفهوم بزرگ و مهمی است که متمم هم یک درس درباره آن دارد. می‌توانید اینجا بخوانید: صورت مسئله و اهمیت آن | مسئله هایی که بد تعریف شده‌اند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *