پیشنوشت. روزهای کاری بعد از تعطیلات عید کمی شلوغ بودم و فرصت نکردم تا درست و حسابی وبلاگ بخوانم. به همین علت، این مطلب از سری مطالب آموزنده وبلاگها از خواندن کامل نوشتههای دوستانم به دست نیامده.
به هر حال، در اینجا چند مطلب را که در حدود 15 روز گذشته خوانده و برایم آموزنده بودند، بطور خلاصه معرفی میکنم.(تقدم و تاخر موارد معنای خاصی ندارد).
هفته ششم:
1 علی کریمی عزیز در مطلبی که بتازگی در سایلاگ منتشر کرده، به یکی از دغدغههای پلتفرمها پرداخته: نشتی در پلتفرم.
اگر تجربه کارهایی از جنس واسطهگری (یا خدای نکرده، دلالی! +) را داشته باشید، احتمالا با دغدغه نشتی بیگانه نیستید.
شاید بتوان نشتی پلتفرم را بطور سر انگشتی اینطور تعریف کرد:
اینکه خریدار و فروشنده، بطور مستقیم با هم ارتباط بگیرند و اصطلاحا پلتفرم را دور بزنند.
البته شاید در ایدهآلترین شرایط هم نشتی در پلتفرم وجود داشته باشد. اما تعداد و احتمال نشتی مهم است و زیاد بودن نشتی، ایرادی است که میتواند دردسرساز شود.
مثلا احتمال دور زده شدن اسنپ زیاد نیست. چون احتمال ثابت بودن مکان جغرافیایی هر راننده و مسافرِ مشخص، بسیار بسیار کم است. هر چند تعداد سفرها زیاد باشد.
اما فرض کنید من در پلتفرمی خدمات منزل ارائه بکنم – مثالِ علی -. حالا احتمال اینکه افراد حرفهای فقط برای پیدا کردن مشتری، در بار اول از پلتفرم من استفاده کنند و بعدا خود مستقیما با مشتریان ارتباط بگیرند، نسبتا زیاد به نظر میرسد.
علی چند ایده هم برای کمتر دور زده شدن نوشته که در صورت تمایل میتوانید در سایلاگ بخوانید.
2 شهرزاد راسخ عزیز در “تمرینی از دنیل پینک، برای بهتر دیدن” به یک نکته نسبتا ساده – اما قابل توجه و جالب – از کتاب ذهن کامل نو اشاره میکند.
اگر به انجام میکرواکشنهای ساده علاقهمند هستید، شاید این نوشته شهرزاد را دوست داشته باشید.
آنچه بعد از چند روز در ذهن من مانده – و گاهی در طول روز هم به یاد آن میافتم – را میتوان در جمله زیر خلاصه کرد:
تابحال به نکاتی که در تصویر، منظره، صفحه نمایش و … “به چشم نمیآیند”، دقت کردهاید؟ در زندگی روزانه چطور؟
برای من که حس خوبی بوده؛ توجه کردن به نکاتی و نقاطی که اغلب توجه ما را به خودشان جلب نمیکنند..
3 “معرفی علی قنواتی“، مطلبی از ایمان نظری عزیز در روزهای گذشته بود. هنوز یادگیری من از این مطلبِ ایمان تمام نشده، اما علیالحساب متوجه دو نکته توجهم را به خود جلب کرده (که دومی به نظرم مهمتر هست).
یکی اینکه سایت خبرآنلاین در رسانهی خود فضای انتشار مطالب برای برخی افراد شناخته شده کشور فراهم کرده. شبیه یک پلتفرم انتشار محتوا. که به نظر ایده جالبی میآید.
و نکته دوم، تقسیمبندی جناحهای سیاسی ایران توسط آقای قنواتی بود که بنا به گفته ایمان، توسط توییتهای دنبالهدار (رشته توییت) نوشته شده است (روزآروز مقالهای از رشته توییتهای گفته شده تهیه کرده که در این لینک در دسترس است).
برای منی که از سیاست چندان نمیفهمم، خواندن دستهبندی چهارگانه جناحهای سیاسی حس بهتری از فهم تقابل قدرتها در نظام سیاسی کشور بود (دستهبندی چهارگانه، به جای دستهبندی دو قطبی اصلاحطلب-اصولگرا که حتی قادر به توضیح ساده وقایع ماههای گذشته هم به نظر نمیرسید).
4 نکته گفته شده در مطلب شهرام مرادپور عزیز با تیتر “نه به کار بیشتر“، من را یاد تمام اوقاتی انداخت که برای حس خوب اما مقطعیِ رضایت ناشی از جلو بودن از برنامه، از روند طبیعی برنامه خارج شده و بعدا به دلیل خستگی، از برنامه و کارهایم عقب افتادهام.
از آنجا که وقتی یک ایراد را میفهمیم شاید کمتر به دام آن گرفتار شویم، از این به بعد بیشتر از قبل سعی خواهم کرد که برای حس رضایت مقطعی، برنامه خودم را تغییر ندهم.
5 مطلبی که بخش بسیار کوچکی از آن را خوانده و در عین حال حس میکنم برایم مفید بود، “بررسی سریال The Wire، شاهکار تلویزیون و داستان ساختارها” نوشته امین کاکاوند عزیز بود (باور کنید خود امین گفته بود متن را کامل نخوانید! تا داستان لو نرود).
از آنجا که فکر میکنم تعداد کتابها و فیلمهای خوب در دنیا کم نیست، پیشنهاد یک دوست مورد اعتماد درباره دیدن یک فیلم یا خواندن یک کتاب خیلی خوب، احتمالا متوسط رضایت ما را از دیدن فیلم و خواندن کتاب در بلند مدت بسیار بیشتر از حالتی خواهد کرد که خود با آزمایش و خطا به دنبال یافتن منابع مفید باشیم.
و این رضایت بیشتر احتمالا ما را به خواندن و دیدن بیشتر منابع خیلی خوب، تشویق خواهد کرد…
امیدوارم بزودی فرصت شود تا دیدن این سریال را شروع کنم (عکس بالا را از همین مطلب وبلاگ امین برداشتم و برای زیبایی اینجا گذاشتم 😉 ).