(نوشته شده در 11 دی ۹۵)
.
پینوشت. “آیا میتوانیم تغییر کنیم؟”، عنوان فصل چهارم کتاب وضعیت آخر ( نوشته تامس ای. هریس) است. این کتاب به معرفی و توضیح مدل تحلیل رفتار متقابل میپردازه.
در این فصل، نویسنده تغییر رو از دیدگاه مدل تحلیل رفتار متقابل ( و با توجه به سه مد وضعیتی کودک، والد و بالغ) بررسی کرده.
برای من که تا بحال از این جنبه به تغییر نگاه نکرده بودم، این نحوه نگرش جالب بود. این بود که همین دیشب – که خواندن این فصل رو تمام کردم – برگهای برداشتم و چیزهایی که در ذهنم بود را نوشتم. شاید بشود آن را بیشتر تداعیهای من از فصل مذکور دانست تا خلاصهی آن.
تام هریس معتقد است برای گرفتن هر تصمیم، سه رشته اطلاعات باید با هم مخلوط شوند و برآیند، هر چه باشد، نتیجهی تصمیم ما را مشخص خواهد کرد.
پس برای هر تصمیم، این سه اطلاعات با هم در ذهن بررسی میشوند و تصمیم ما را شکل میدهند.
برای مثال، احتمالا اگر در کودکی پدر و مادر ما مُصِر بودند که “دست نزن خراب میشود”، احتمالا ما امروز در تصمیمهای خود، بسیار محافظهکار خواهیم بود – که مبادا خراب شود.
اما، این داستان برای فردی که بالغ فعالتری دارد میتواند جور دیگری باشد.
همانطور که تام هریس میگوید، تمامی اطلاعات آمده (از گذشته – اطلاعات کودک و والد – و از حال) باید توسط بالغ بررسی شده و صحت آن اطلاعات به تایید بالغ برسد. (هر بار که من دست به کاری زدهام خراب نشده، درسته؟ پس شاید این دستور مرا بیخودی محافظه کار کرده)
که نوعی تصمیم است، لازم است بالغی فعال داشته باشیم. طوری که بالغ به دور از فشارهای روانی والد و فشارهای احساسی کودک، بتواند آزادانه فکر کند.
اگر بخواهم جمع بندی کنم – و به سوال اصلی پاسخ بدهم –
بله، تغییر ممکن است. به شرط اینکه ما بتوانیم مرکز فرماندهی وجودمان را به دست بالغ بسپاریم. و در غیر این صورت، تصمیمهای زندگی (به شکل جبر گونهای) صرفا با توجه به اطلاعات ضبط شدهی کودک و والد در گذشته گرفته خواهند شد. که در این حالت، آینده صرفا تکرار گذشته خواهد بود (و تغییر ناممکن).
3 Comments
مطلب بسیار مفیدی بود محمدرضا جان
و ای کاش در مورد راهکارهای سپردن مرکز فرماندهی به دست بالغ هم توضیحاتی می دادی
سلام حسین جان.
ممنونم از لطفت.
چشم اگه در فصل های بعدی چیز جالبی پیدا کردم اینجا مینویسم
به نظر من تغییر کردن یه کار بسیار سختیه برای آدم ها ولی اگه عادت بشه دیگه کار حله.