کتاب دوباره فکر کن: مقایسه دو ترجمه معروف‌تر با نسخه انگلیسی

کتاب دوباره فکر کن: مقایسه دو ترجمه معروف‌تر با نسخه انگلیسی

اگر دو نوشته قبلی‌ام درباره کتاب دوباره فکر کن را خوانده باشید، احتمالا برایتان سوال شده که «چرا انقدر از این کتاب صحبت می‌کنم؟». خب، جواب کوتاه این سوال ارادت زیاد من به کتاب هست. کمی جلوتر درباره دلیل این علاقه نوشته‌ام، و بعد، دو نسخه از ترجمه کتاب را به همراه بخش‌هایی از متن انگلیسی با هم می‌خوانیم.

امیدوارم اگر این نوشته را خواندید بتوانید با ذهنیت نسبتا خوبی درباره ترجمه دلنشین‌تر کتاب از دید خودتان، یا خواندن نسخه انگلیسی آن، تصمیم بگیرید.

شفاف‌سازی: از آنجا که من در تیم مارکتینگ نشر نوین هستم، ممکن است بخش‌هایی از این نوشته جانبدارانه به نظر برسد. هر چند تمام تلاش من این بوده که اینطور نباشد.

چرا عاشق دوباره فکر کن شدم؟

اگر چه این شانس را داشته‌ام که به واسطه کارم، از زمان انتشار دوباره فکر کن در ایران آن را بارها بخوانم، بار اولی که کتاب را می‌خواندم هیچوقت یادم نمی‌رود. بهت زده بودم.

صفحه ۲۰۰ کتاب را هم رد کرده بودم و نویسنده هنوز حرف حساب برای گفتن داشت. هنوز کتاب، آبکی نشده بود، هنوز خواننده را به فکر فرو می‌برد و هنوز بر مبنای تحقیقات، داستان‌هایی الهام بخش تعریف می‌کرد.

هنوز می‌شد به سوال «چرا آدم‌ها انقدر به باورهای خود می‌چسبند» از جنبه‌های مختلف فکر کرد و راهکارهای نویسنده را با پیش‌فرض‌های ذهنی خود، مقایسه کرد.

اگر بخواهم در یک جمله دلیل علاقه زیادم را بگویم، این است که کتاب دوباره فکر کن بیشتر از هر کتاب دیگری که تابحال در این زمینه خوانده‌ام، حرفِ حساب دارد.

بقیه کتابهای این حوزه‌، از کتابهای ست گادین تا سایمون سینک و کال نیوپورت، عموما یک موضوع محوری دارند و فصل‌هایی از کتاب آنها، که معمولا همان یکی دو فصل اول است، موضوع را تشریح کرده. اما در سایر فصل‌ها، بسته به کتاب، عملا چگالی حرف مفید کم و کمتر می‌شود. ست گادین که اسطوره این نوع نویسندگی در ذهن من است و هر کدام از کتابهایش را می‌توان در یک بلاگ ۱۵۰۰ کلمه‌ای خلاصه کرد و چیز زیادی هم از دست نداد.

اما آدام گرانت در نقاط مختلف این کتاب به تحقیقات دانشگاهی تکیه زده و مطالعات علمی را با داستان‌های جذابی ترکیب کرده تا در ساختاری منسجم و جاافتاده، خواننده را همگام با خود به دیدن زوایای مختلف دوباره اندیشیدن درباره باورها دعوت کند.

خلاصه که بعد از بار اول انقدر ذوق زده شده بودم که دور دوم خواندن را بلافاصله شروع کنم، یکی دوبار دیگر هم، آن را جسته و گریخته مرور کنم و بعد از چاپ ترجمه‌های دیگر، انگیزه داشته باشم تا آن‌ها را هم بخوانم.

مقایسه دو ترجمه از کتاب دوباره فکر کن

از بین ترجمه‌های کتاب در ماه‌های نخست، بعد از نشر نوین که اولین بود و کتاب را با خرید کپی رایت چاپ کرد، نشر میلکان از معروف‌ترین‌ها بود.

برای اینکه کمترین سوگیری ذهنی را داشته باشید، بیایید قبل از اینکه بیشتر درباره ترجمه‌ها نظرم را بگویم بعضی بخش‌های کتاب را در دو ترجمه نشر نوین و میلکان، با متن اصلی انگلیسی مقایسه کنیم. بخش‌هایی که از لذت‌بخش‌ترین قسمت‌های فصل دوم کتاب در نگاه من هستند.

با این شروع کنیم که تقریبا چکیده مفهوم کلیدی کتاب هم هست:

Most of us take pride in our knowledge and expertise, and in staying true to our beliefs and opinions. That makes sense in a stable world, where we get rewarded for having conviction in our ideas. The problem is that we live in a rapidly changing world, where we need to spend as much time rethinking as we do thinking.

اکثر ما به دانش و تخصص‌مان افتخار می‌کنیم و خیلی دوست داریم پای باورها و عقایدمان بمانیم. در یک دنیای باثبات، چنین طرز فکری منطقی خواهد بود و ثبات عقیده‌ی ما عواید قابل توجهی را به همراه خواهد داشت. اما مشکل اینجاست که دنیای ما به سرعت تغییر می‌کند و باید معادلِ زمانی که صرف تفکر می‌کنیم، برای بازنگری و اصلاح تفکرات‌مان هم وقت بگذاریم. (1)

بسیاری از ما به دانش و مهارت خود و پایبند بودن به عقاید و نظرات‌مان افتخار می‌کنیم. این امر در یک جهان تغییر ناپذیر، که در آن به خاطر داشتن عقاید راسخ تشویق شویم، منطقی است. اما مشکل اینجاست که ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که دائما در حال تغییر و تحول است؛ جایی که باید به همان اندازه‌ای که زمان صرفِ فکر کردن می‌کنیم، صرف بازاندیشی کردن کنیم. (2)

***

نویسنده جایی در کتاب تحقیقی را بررسی می‌کند که دو گروه مورد آزمایش، کسب‌وکارهایی بودند که به یک دسته آموزش‌هایی داده شد تا در ماه‌های آتی بتوانند راحت‌تر تجدیدنظر کنند…

What’s surprising about these results is that we typically celebrate great entrepreneurs and leaders for being strong-minded and clear-sighted. They’re supposed to be paragons of conviction: decisive and certain. Yet evidence reveals that when business executives compete in tournaments to price products, the best strategists are actually slow and unsure. Like careful scientists, they take their time so they have the flexibility to change their minds. I’m beginning to think decisiveness is overrated . . . but I reserve the right to change my mind.

نکته‌ی غافلگیرکننده‌ی نتایج فوق این است: عموما از رهبرها و کارآفرین‌های بزرگی تعریف می‌کنیم که مصمم و با بصیرت هستند. آنها را یک نمونه‌ی عالی از ثبات رای می‌دانیم: قاطع و مصمم. بااین‌حال شواهد نشان می‌دهد که در رقابت میان مدیران کسب‌وکار برای قیمت‌گذاری محصولات، بهترین استراتژیست‌ها آن‌هایی هستند که باطمأنینه و نامطمئن عمل می‌کنند. آن‌ها همچون دانشمند‌هایی دقیق، با آرامش عمل می‌کنند تا انعطاف‌پذیری کافی برای تغییر ذهنیت‌شان را داشته باشند. کم کم به این نتیجه می‌رسیم که اعتبار بیش‌ازحدی برای قاطعیت قائل شده‌اند… هر چند حق تغییر نظرم را حفظ می‌کنم. (1)

آنچه درباره این نتایج، غافلگیرکننده است این است که معمولا اراده و خوش‌فکری را در کار‌آفرینان و رهبران بزرگ تحسین می‌کنیم. در ذهن ما آنها نماد اعتقاد راسخ هستند: قاطع و مطمئن. اما بر اساس شواهد، زمانی که مدیران بازرگانی در قیمت‌گذاری محصولات با هم رقابت می‌کنند، در واقع بهترین استراتژیست‌ها کند و نامطمئن هستند. آنها مثل دانشمندان محتاط روی مسائل وقت زیادی می‌گذارند و به همین دلیل انعطاف مورد نیاز برای تغییردادن نظرشان را دارند. من فکر می‌کنم که به قاطعیت، بیش از حد بها داده شده است… البته ممکن است بعدا نظرم را عوض کنم. (2)

***

و یک جمله درباره عیبِ آگاهی داشتن و دانستن:

The curse of knowledge is that it closes our minds to what we don’t know.

اسارت در دام دانش باعث می‌شود ذهن‌مان را به روی مجهولات ببندیم. (1)

نفرین دانش این است که ذهن ما را نسبت به آنچه نمی‌دانیم می‌بندد. (2)

***

نمی‌دانم به نظر شما کدام ترجمه بهتر، دقیق‌تر و رساتر بود، اما ترجمه شماره 1 برای نشر نوین و شماره 2 برای نشر میلکان است.

تجربه من، که چند بار ترجمه نشر نوین را خوانده بودم و حالا به سراغ نشر میلکان آمده بودم، این بود که بعد از چند بار خواندن و رها کردن کتاب، بالاخره در حدود صفحات ۵۰ یا ۶۰ متوقف شدم و تصمیم گرفتم ادامه ندهم.

دلیل قطعی را البته نمی‌دانم. ممکن است عادت به ترجمه قبلی باعث این شده باشد. اما خودم دلیل پررنگ‌تر را این دیدم که کلمات و عبارات در ترجمه نشر نوین به مراتب روان‌تر و راحت‌خوان‌تر بودند. انگار کتاب در این ترجمه، برای مخاطب فارسی زبان بومی‌سازی هم شده بود.

هر چند، وقتی به سراغ نسخه انگلیسی رفتم تا بتوانم کلمات را از زبان خود آدام گرانت ببینم، احساس کردم که ترجمه میلکان تا حدی دقیق‌تر بوده است.

به هر حال انتخاب در نهایت با شماست که کدام را دوست داشته باشید.

درباره تجربه‌ی نسخه انگلیسی، نتیجه و احساسم فوق‌العاده بود. انگار رسوخ عمق جملات به مغز استخوانم، لذتی وصف نشدنی از شنیدن حرف اصلی نویسنده را نصیبم می‌کرد.

البته هنوز نسخه انگلیسی را تمام نکرده‌ام و احتمالا باز هم درباره کتاب دوباره فکر کن خواهم نوشت.

این نوشته را می‌خواهم با یک جمله دیگر از این کتاب به پایان ببرم. جمله‌ای که گرانت در وصف بنیانگذار بلک‌بری، مایک لازاریدیس گفت، وقتی داستان او را تعریف می‌کرد که با اشتباهات پیاپی تجدیدنظر در باورهایش، خسارت‌های زیادی را به فرزند خود، بلک‌بری، وارد کرده بود:

As gifted as Mike was at rethinking the design of electronic devices, he wasn’t willing to rethink the market for his baby. Intelligence was no cure — it might have been more of a curse.*

پی‌نوشت‌ها:

* تغییر استایل به ایتالیک و بولد در جمله آخر متن، به انتخاب من بوده نه متن اصلی.

* قیمت کتاب در مهر ۱۴۰۰ برای هر دو انتشارات ۶۵ هزار تومان هست. لینک خرید کتاب: ۱- نشر نوین ۲- نشر میلکان.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *