(نوشته شده در 4 بهمن ۹۵)
.
پیشنوشت1. تا حالا 3 نفر از دوستان عزیزم در همفکری با من (که در پست موقت قبلی درخواست کرده بودم)، برایم پیامهایی را فرستادهاند. ضمن اینکه دست این دوستانم را به گرمی میفشارم، باید بگویم که همچنان مشتاق شنیدن نگاه شما به حسادت هستم. هر چند سعی میکنم در این پست به بخش زیادی از چیزی که در یکی دو روز گذشته درک کردهام اشاره کنم، اما اگر نگاه جدیدی ببینم دوباره به این موضوع برخواهم گشت.
پیشنوشت2. در مطلب «حسادت – خوب، بد، یا زشت؟»، از دلیل رفتن به سراغ این موضوع مطالبی را نوشتم. اگر آن مطلب را نخواندهاید، فکر میکنم بهتر است ابتدا آنرا – به عنوان مقدمه – بخوانید.
برای شروع، شاید بهتر باشد به تعریف واژهی حسادت از واژهنامههای معروف فارسی بپردازیم (مواردی که به نظرم مهمتر بودهاند را بولد کردهام):
یکی از ایدههایی که در گفتگو با دوستان پیدا کردم این بود که شاید بهتر باشد بجای تعریف صلب واژه حسادت، آن را بصورت یک طیف ببینیم.
به مثالهای زیر دقت کنید:
نمیدانم درست طبقهبندی کردهام یا نه. اما اگر این طبقهبندی را بپذیریم، میتوان گفت:
در حالت اول، حس ما به طرف مقابل، بیشتر شبیه تحسین و احترام هست تا حسادت. اما بهرحال (و برای جور درآمدن بحث!) شاید بتوان این حسادت را حسادت سفید نامید.
حالت سوم، همانطور که احتمالا حدس زدهاید، حسادت از نوع حسادت سیاه است. این حسادت خطرناک است. ممکن است به دیگران یا حتی خودمان آسیب بزند. احتمالا این حسادت بوده که همیشه پشت سرش بد شنیدهایم و بد گفتهایم. حسادتی که فرد بالا رفتن خودش را در گرو پایین آوردن دیگران میبیند. یا اینکه به بالا بردن خودش فکر نمیکند و به پایین آوردن دیگران فکر میکند.
اما حالت وسط. چیزی بوده که اسمش حسادت است، اما منافع آن نسبت به مضراتش، باعث میشود آنرا حسادت خاکستری (و نه سیاه) بنامیم. شاید مثالهای زیر برایتان آشنا باشد:
دربارهی خود کلمهی حسادت هم، شاید دقت کرده باشید که این کلمه برای افرادی که کمی از ما بزرگتر هستند، جزو کلمات ممنوعه به شمار میرود و سعی میکنند آنرا در مکالمات روزمره خود استفاده نکنند. اما وقتی به مکالمهی کمی جوانترها گوش میدهی، شاید از گفتن این کلمه حس بدی نداشته باشند.
اما بههر حال، فکر میکنم میتوان مثالهای بالا را در حالت دوم (حسادت خاکستری) طبقهبندی کرد.
از طرفی، احتمالا بتوان حسادت خاکستری را با مفهوم رقابت ذهنی هم راستا دانست. برای نمونه در مثالهای فوق:
احتمالا حالا بهتر میتوان از نامگذاری این نوع حسادت (حسادت خاکستری) دفاع کرد:
این نوع حسادت، هر چند که هیچ منع اخلاقیای نداشته و حتی گاهی باعث پیشرفت میشود، اما مضراتی هم دارد.
هر رقابت (عینی یا ذهنی)، بههرحال از ما توان و انرژی خواهد گرفت. اگر بخواهیم در راستای آن اقدامی انجام دهیم، طبیعتا از وقت و انرژی (و به عبارت بهتر: منابع) خود باید هزینه کنیم که قطعا محدودند و اختصاص هر کدام از آنها در هر جا، به معنی عدم توانایی استفاده از آنها در سایر حوزههاست. حتی اگر هم نخواهیم کاری انجام دهیم، این گفته که ما از منابع ظاهریمان چیزی اختصاص نمیدهیم اشتباه نیست. اما فکر میکنم این مقایسه و رقابت ذهنی، استهلاک ذهنی ما را بالا خواهد برد و در اثر این رقابت ذهنی بیهوده، ما دیگر با انسان قبلی برابر نخواهیم بود و دقایق یا ساعات یا روزهایی که تحت تاثیر این مقایسهی بیهوده قسمتی از ذهن ما درگیر میشود، در کمترین تاثیر، احتمالا باعث کاهش راندمان ذهنی خواهد شد.
علاوه بر این، حسادت خاکستری کمی توجه ما را از درون به بیرون منحرف میکند. در مثال دوم، روحیات من، علایق من، ویژگیهای شخصیتی من،… همگی با علی تفاوت دارند. اما وقتی خودم را با علی مقایسه میکنم (در قالب حسادت خاکستری)، تفاوتهای خودم را با او فراموش کرده و صرفا نتایج را مقایسه میکنم. احتمال دارد این تغییر نگاه از درون به بیرون (خصوصا اگر به دفعات تکرار شود) به یک عادت تبدیل شده و باعث شود زمینههای رشد و بهبود شخصی در وجود من دست نخورده باقی بمانند و به دلیل تغییر دائم اهداف، نتوانم در هیچ حوزهای عمیق شوم.
اما از مفید بودن این حسادت هم نمیتوان نگفت. طبیعتا با مقایسه با دیگران است که من تا حدی متوجه وضعیت خودم میشوم. اینکه امروز کجا هستم و به کدام سمت و سو و مقصد خواهم رفت.
اگر بخواهم نتیجهی چند پاراگراف قبلی را از دید خودم بنویسم، خواهم گفت:
حسادت خاکستری، گونهای مفید از انواع حسادت است که باید با دقت از آن استفاده کنیم. حواسمان باشد، هر جایی آن را فعال نکنیم. حسادت خاکستری باید فقط در زمینههایی که من ترجیح میدهم برای پیشرفت، هزینه بپردازم (هزینهی وقت، انرژی، پول، تمرکز، …)، اجازهی فعال شدن داشته باشد. همچنین حواسمان باشد که در آن حوزهها، حتما فعال شود. تا بتوانیم با انگیزهای که از رقابت کسب میکنیم، با سرعت بیشتری به سمت اهدافمان حرکت کنیم.
فکر میکنم جملهی زیبای محمدرضا شعبانعلی عزیز در فایل تصویری رقابت میتواند حسن ختامی برای این مطلب باشد. آنجا که میگفت:
رقابت کردن با همه، به معنای باختن از همه است.
پینوشت. فکر میکنم این نوشته، طولانیترین نوشتهای بود که تا به امروز منتشر کردم. باز هم از دوستانی که با همفکری مرا در نوشتن این متن یاری کردند، تشکر میکنم.