پیشنوشت. در تمام این نوشته، منظور از زبان، زبان انگلیسی است!
نمیدانم زبان شما چطور هست. اما زبان من حول و حوش متوسط است. در بعضی از مهارتها، کمی بالاتر از متوسط و در بعضی پایینتر.
تا بحال بارها شده که تصمیم بگیرم زبانم را بهتر کنم. بعضا تا حدودی هم موفق بوده ام، اما تابحال این روند ها دنباله دار نبوده.
فکر میکنم زبان انگلیسی از آن موضوعاتی است که همه میدانیم مهارت در آن میتواند به موفقیت ما کمک قابل توجهی بکند، اما همچنان خیلی از ما آنطور که باید و شاید برای بهبود این مهارت وقت نمیگذاریم.
شاید بشود ده ها دلیل برای این عدم برنامه و تلاشِ منسجم گفت.
چیزی که به نظر من جزو مهمترین دلایل است، این است که نتیجهی وقت گذاشتن برای زبان انگلیسی، در «بلند مدت» در زندگی ما تاثیر خواهد گذاشت. یعنی وقتی من امشب یک ساعت برای یادگیری زبان وقت میگذارم، از فردا اتفاق خاصی نمیافتد. حتی اگر این روند را یک یا دو یا سه ماه هم ادامه بدهم، باز هم احتمالا اتفاق خارق العادهای نیوفتد.
همین بلند مدت بودن تاثیر، باعث میشود با خودم فکر کنم که عیبی ندارد اگر یک شب هم زبان نخوانم. و طبیعتا این یک شبها هم تمامی ندارد. (این میشود که میبینم دو ماه است برنامهی قبلیام را – که برنامهی بدی هم نبود – رها کردهام).
یعنی احتمالا موفقیت در یادگیری مهارتهایی مثل زبان انگلیسی، به میزان موفقیت ما در قانع کردن خودمان برای “تلاش امروز، برای پاداش در آیندهای نسبتا دور” بستگی دارد. (این مفهوم در متمم به نام “تحمل برای برآورده شدن خواسته ها” مطرح شده است (+) ).
به نظرم دو شیوهی کلی در یادگیری زبان وجود دارد.
البته من این را از جایی نخواندهام. بلکه در مقایسهی رفتار معلم زبان دوران دبیرستان مان و رفتار عدهای دیگر (معلم-نما ؟) دیدهام.
یادم هست وقتی دوران دبیرستان از معلممان میپرسیدیم که چه بخوانیم؟ کتاب اینترچنج چطور است؟ 504 را بخوانیم یا نخوانیم؟ کدام منبع خوب است؟… همیشه میگفت:
“در یادگیری زبان، همه چیز خوب است! فقط بخوانید – هر کدام که دم دستتان است. بعد از مدتی، کم کم متوجه میشوید که کدام کتاب را بیشتر دوست دارید، کدام سبک را کمتر… اما در زبان، ما هیچ چیزِ بد نداریم. همه خوب هستند و برای یادگیری، مفید.”
میگفت خودش هم از این شیوه زبان را یاد گرفته.
حتی وقتی حوصله داشت و با انواع خطوط نستعلیقِ انگلیسی، روی تابلو هنرنمایی میکرد و ما هم با هیجان از او میپرسیدیم که چطور یاد گرفته، میگفت: با تمرین.
اما نوع دومی هم هست که گاهی به چشمم میخورد:
و انواع و اقسام سمینارها و کتاب ها و مقالاتی، که ادعا میکنند روشی شکیل و با پرستیژ برای آموزش زبان ابداع کرده اند. اما به شخصه فکر میکنم روشهایی از این نوع، کارایی چندانی ندارند (لاقل برای من نداشته است) و احتمالا روشهایی که رنگ و بوی توصیه یا تجویز در آنها پررنگتر است – تا تجربه- ، بیشتر به درد ارائه در جایی میخورد که مخاطبان آمدهاند تا سریع، یک روش جادویی برای یادگیری زبان بیاموزند و بروند.
این مثالها را گفتم که بگویم در ذهن من، شیوهی اول (که البته برای دستهبندی آموزش سایر مهارتها هم از آن استفاده میکنم) در ذهنم به عنوان «روش عملی یادگیری زبان» شناخته میشود. روشی که قبلا کسی آن راه را رفته و بوسیلهی آن، یاد گرفته. و حالا به دیگران هم میگوید: من این کار را کردهام و این روند را تجربه کردهام و جواب داده. (تلویحا میگوید: برای من جواب داده. شاید برای شما هم جواب بدهد. دوست داشتید امتحان کنید..)
اما شیوهی دوم، که در آنها اثری از تجربهی شخصی نیست، در ذهنم در ردهی «روشهای تجویزی یادگیری زبان» دستهبندی شده.
البته لغت «تجویز» در این دستهبندیِ ذهنی، بار معنایی منفی دارد. به معنای روشهایی که گوینده آنها را تجربه نکرده و به عبارتی،خودش از راهِ آنها یاد نگرفته. اما در جایی خوانده یا شنیده که این روشها خوب است. یا دیده کسی از راه تجویز این روشها به مردم «نان میخورد». و چون هم پرستیژ دارد و هم میتوان از راه تجویز آن به دیگران «نان خورد»، آن روش را به دیگران توصیه و تجویز میکند.
امروز به طور اتفاقی با یکی از آشنایان که رشته دانشگاهی اش مترجمی زبان بود روبرو شدم و چند دقیقهای با هم صحبت کردیم.
حرف از زبان انگلیسی افتاد.
در میانهی حرفها، گفت:
یکی از روشهایی که مرا خیلی در یادگیری زبان کمک کرد، نوشتن بود..
تو هم سعی کن بنویسی. از هر چه که میخواهی. حتی کلمه. حتی جملاتی بدون منظور.. با نوشتن، کم کم یاد میگیری که از دامنهی لغاتی که در هر لحظه در ذهن داری استفاده کنی…
حرفهای دیگری هم گفت. اما فکر من پیش همین یک حرف او گیر کرده بود.
با خودم فکر میکردم: این هم یک روش «عملی» دیگر است و احتمالا یک نقطهی خوب برای یادگیری زبان.
این بود که تصمیم گرفتم از همین امشب این کار را شروع کنم: یک میکرواکشن کوتاه برای نوشتن در Wunderlist تعریف کردم و از همین امشب خواهم نوشت:)
نمیدانم. شاید بعد اینکه کمی نوشتن به انگلیسی در دهانم مزه کرد، من هم چند روش تجویزی به آن افزودم و سمینار روشهای نوشتن به انگلیسی برگزار کردم. یا چیزی شبیه : در هفت ساعت، به هفت روش نوشتن در انگلیسی مسلط شوید! 😉
پینوشت. بعد از اینکه کمی نوشتنم بهتر شد و توانستم چند جملهی مرتبط با هم بنویسم (!)، متنهایی که خیلی ضایع نباشند را اینجا هم خواهم گذاشت. طبیعتا و منطقا ایراد در آنها کم نخواهد بود. که البته مهم نیست – و مهم، نوشتن است.
16 Comments
سلام محمدرضا جان
.english learning is a serious concern for most of us but finding a practical method for that is not easy
in my opinion writing simple sentences from daily life or work can help to our learning
if you know Motamem has been told this before : http://mrshabanali.com/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%DA%AF/
thank you for your website
سلام ایمان عزیز
dear Iman
I’m so excited for your comment. you know, your comment is the first comment in English in my weblog!
Yeah, you’re right. I read Mohammadreza’s post for learning English before, but I forgot that.
thank you again for your comment, Iman 🙂
I love you
Don’t give up 😉
dear Sedighe
thanks for your encouragement. and thanks for your comment, too. 🙂
My english is not very good mohamadreza , but i am agree with you
Dear Amin
I’m so glad to see your comment. you know, my English is like you. not very good and not very bad. but I have decided to improve it.
Amin. do you have a weblog? if Not, why don’t you try it?
Dear mohamadreza
I’m so glad to see your response too. I do not have a weblog but I have decided to setting up a weblog soon.
Good luck, Amin 🙂
when i see and read your post , decide learning English and write in my Blog . why not
i will try it your method .
thnak you MohammadReza❤️;)
Dear Sina
yeah, surely.
I think you can test this way and see feedbacks. if it was usable for you, you can continue it. 🙂
good luck.
make sentences about our daily life or from new words are useful and practical way to progress in foreign languages, so :
I count you and another virtual friend as my real one
that was an example from word count
Dear Iman
yeah. I agree with you.
Iman, do you know Hiwa – our friend in Motamem?
Hiwa has started a website to learning English. this: fluent-forever.ir
its not completed. but I guess you like that.
THANKS dear Mohamadreza, I have not visited that website yet, but I will try it
سلام
به نکات خوب و آموزنده ای اشاره کردی.
هیچ چیز در یادگیری زبان بد نیست.
یکی از استراتژی های من برای یادگیری زبان این بود که زبان رو سعی کردم در همه فعالیت های روزمره ام وارد کنم. به چند مورد اشاره می کنم شاید الهام بخش باشد. چون خودم از نتیجه آن بعد از چند سال شگفت زده شدم.
*بجای موسیقی های فارسی فقط موسیقی کلاسیک انگلیسی گوش می کنم. مخصوصا Modern Talking
* در نوشتن ایمیل و پیامک به دوستانی که با زبان انگلیسی آشنا بودن انگلیسی می نوشتم
* دیدن فیلم زبان اصلی
* انتخاب اسم انگلیسی برای پوشه های ویندوز
* حتی خواندن جوک های انگلیسی 🙂
* و…
البته ناگفته نماند که من در سال 88 سطح زبانم خیلی پایین بود. نه موسیقی و فیلم و نه کتاب و سایت و نه اخبار و سخنرانی انگلیسی را متوجه متوجه می شدم. اما الان با هیچ کدام از منابع انگلیسی مشکلی ندارم و تقریبا همه را متوجه می شوم. (حمل بر از خود تعریف کردن نباشه. میخام خواننده متوجه کاربردی بودن این روش بشه.)
به نظرم بهترین روش و رمز یادگیری زبان آوردن زبان به زندگی روزمره هست.
در روزهای آینده در پستی تجربه ام دراین زمینه را بطور مفصل و بصورت روش کاربردی خواهم نوشت.
موفق باشید.
Of course, recently I created my English website too.
😉
http://alitm.ir/