ایده‌هایی برای اینکه خودتان را در ذهن مشتری منفور کنید!

(نوشته شده در ۱3 اسفند ۹۵)

.

پیش‌نوشت. آمار رسمی و دقیقی ندارم. اما فکر می‌کنم انسان‌های کمال‌طلب، با احتمال بیشتری غرغرو هستند – شاید چون به‌واسطه‌ی کمال‌طلبی ایراد ها بیشتر از افراد عادی به چشم‌شان می‌آید -.

من هم کمال‌طلبم.

همچنین فکر می‌کنم کمال‌طلبی ممکن است ما را در کوتاه‌مدت به انسانی ناراضی و در بلند مدت به شخصی فرسوده تبدیل کند و به همین دلیل تمام سعیم را می‌کنم که کمتر غر بزنم و کمال طلبی‌ام را در مسیر درست بکار بگیرم.

با تمام این حرف‌ها، می‌خواهم در این پست از آزاردهنده‌ترین تبلیغی که در طول عمرم دیده‌ام حرف بزنم! تبلیغات فروشگاه کیوان همدان.

اصل نوشته:

نیاز نیست یک شخص متخصص بازاریابی باشد تا بتواند این نکته را درک کند که بعضی کارها مشتری را آزار می‌دهد. در واقع حتی نیاز به فکر کردن زیادی هم نیست. البته اگر ناراحت کردن مردم برای او مهم باشد و هزینه‌های این کار را بفهمد…

1

حدود یکسال پیش بود که موبایلم زنگ خورد. شماره کمی عجیب بود.

– “بله؟”

+ “همشهری عزیز (!) تی شرت های جدید .. در فروشگاه کیوان .. نشانی : همدان .. .”

بعد از اینکه خانم گوینده حرفهایش را با گفتن آدرس تمام کرد، تماس قطع شد.

کمی تعجب کردم. تابحال همچین چیزی ندیده بودم. با خودم فکر کردم که همچین شاهکاری کار مخابرات است یا نرم افزار جدیدی برای این کار آمده؟

به هر حال پیگیر نشدم و بعد از چند ثانیه سر کار خودم برگشتم…

2

چند ماه بعد – وقتی آن تماس را کاملا از یاد برده بودم – تلفنم زنگ خورد. اما چون مشغول توضیح محصولی به مشتری بودم، گوشی را سایلنت کردم و به صحبت‌هایم ادامه دادم.

بعد از اینکه مشتری رفت، به تماس از دست رفته‌ام نگاه کردم. شماره عجیب بود.

ابتدا فکر کردم شاید کلک باشد و از این پولی ها باشد. به هر حال این روزها از این کلاه برداری ها زیاد شده. به همین خاطر در اینترنت سرچ کردم و دیدم نخیر، تماس‌های پولی با 909 شروع می‌شوند و این اینطور نبود.

تماس گرفتم.

خانمی گوشی را برداشت و قبل اینکه من کلمه‌ای بگویم، گفت:

+ “همشهری عزیز (!) تخفیف فوق العاده برای … در فروشگاه کیوان”

یاد تبلیغ چند ماه قبل‌شان افتادم. نگذاشتم حرفش را تمام کند و گوشی را قطع کردم.

کمی حرصم گرفت.

با خودم گفتم این بار که از جلوی فروشگاه‌شان گذشتم حتما به مدیر فروشگاه خواهم گفت که نه تنها خودم از شما خرید نمی‌کنم، بلکه به تمام آشنایان و دوستانم هم خواهم گفت که از شما خرید نکنند!

اما کمی بعد با خودم گفتم که : ولش کن! حرص نخور! اگر طرف واقعا می‌فهمید؛ که از این طریق دو بار مزاحم تو نمی‌شد…

3

این هفته دیدم برایم پیامک آمده از شماره‌ای ناشناس.

تا قبل از این، با وجود اینکه با تمامی روش‌هایی که تا بحال یاد گرفته‌ام پیامک‌های تبلیغاتی را مسدود کرده‌ام، گاهی خود همراه اول پیامک می‌زند که :

* میخای سفر بری اما با کمترین هزینه؟ روی لینک زیر کلیک کن یا 1234 را به فلان شماره بفرست..

* تبریک! شماره برنده 100 میلیون تومان شده‌اید. شماره فلان را بفرست و در مسابقه شرکت کن..

* سخنرانی مدیرعامل ماست در شبکه هشت، ساعت فلان.. حتما ببین و لذت ببر..

و کلی پیام خنده دار (و همزمان گریه دار) دیگر که خودتان بهتر از من در جریان هستید (طبیعتا حقوق مشترک هم که اصلا مهم نیست و اصلا مگر مشترک حقوقی هم دارد؟).

خلاصه پیامک را باز کردم و این را دیدم:

تبلیغ آزاردهنده‌ی پیامکی فروشگاه کیوان همدان

تبلیغ آزاردهنده‌ی پیامکی

(البته فردایش هم پیامک دیگری از همان شماره دریافت کردم که در تصویر می‌بینید).

این را دیگر اصلا نمی‌فهمیدم.

ممکن است بعضی‌ها فکر کنند که تبلیغات یعنی فروش. به عبارتی، هدف تبلیغات، صرفا افزایش فروش است. با این استدلال، تبلیغات پیامکی بکنند و فروش هم (احتمالا) بالا برود. اصلا هم توقعی نیست که همه بخواهند سیستمی نگاه کنند. اینکه چه تعداد مشتری بالقوه (یا حتی مشتری راضی) در این فرآیند ناراضی می‌شوند و الی آخر. اما بنظرم وقتی کسی پیامک تبلیغاتی خود را مسدود کرده، ارسال پیامک تبلیغاتی به او هیچ منطقی نمی‌تواند داشته باشد.

مگر اینکه کسی بخواهد خودش را در ذهن دیگران منفور کند. که احتمالا برای این کار، روش مناسبی را انتخاب کرده.

4 Comments

  1. رحيمه گفت:

    يكى ديگه از اين تبليغات آزاردهنده محمد رضا جان ، چسبوندن برچسب ها روى ديوارهاى منازل هست . منو كه خيلى عصبى مى كنه . من اگر قرار باشه نياز به يكى از سرويس هايى كه اين ها ارائه مى دن داشته باشم محاله باهاشون تماس بگيرم .

    • محمدرضا گفت:

      اره رحیمه جان. واقعا همینطوره که میگی. بذار یه خاطره بگم!
      من یکبار یکی از این برچسب ها رو دیدم روی درب که انگار تازه چسبونده بودندش. درباره لوله باز کنی و این حرف‌ها بود. چون تازه بود راحت کنده شد از روی درب.
      اما ترسیدم دوباره بچسبونن. این بود که همانجا موبایلم را درآوردم و به شماره‌ی روی برچسب زنگ زدم.
      پسر کم سن و سالی گوشی را برداشت.
      (با لحن خیلی عصبانی) گفتم: این برچسب ها رو شما روی درب خونه ها چسبوندید؟
      پسره (به لحن خوشحال پیدا شدن اولین مشتری ها!) گفت: بله.
      دیگه نذاشتم ادامه بده. حرفش رو قطع کردم و داد زدم : اخه مگه مردم آزاری هم میشه تبلیغ؟ چرا همچین کاری می‌کنید؟
      بنده خدا که نمی‌دونست چی بگه و حسابی جا خورده بود، عذر خواهی کرد… :)))

  2. رحیمه گفت:

    چه جالب من هم دقیقا تجربه ای مشابه همین داشتم . حالا من به این نتیجه رسیدم که اگه مرتبا کاغذ ها رو بکنی ، کمتر هم می چسبونن به همین خاطر هر چند وقت یکبار با کاردک همه رو پاکسازی می کنم ولی چند روز پیش اومدم دیدم روی برچسب ” لطفا پارک نکنید ” که به دیوار زده بودیم یه دونه چسبوندن . یعنی دیگه با کاردک هم نمی شد اونو درآورد و این جوری منو از رو بردن :))

    • محمدرضا گفت:

      عجب :)) اگه سیم سیار بلند دارید سشوار گرم بگیر تا چسب زیرش آب بشه . خلاصه ناامید نشو به نظرم :)))
      درباره کندن هم احتمالا همینطوره که میگی. احتمالا وجدان اون کسی که میخاد بچسبونه به درد میاد وقتی میبینه در تمیزه! و نمی‌چسبونه :)) . خوشبختانه اینجا اونقدر رواج نداره که من آمار دقیق بگیرم ؛)
      مرسی از اینکه نوشتی برام رحیمه جان 🙂

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *