(نوشته شده در ۱8 بهمن ۹۵)
.
فریب، فریب دادن و فریب خوردن کلا به نظرم بحث جالبیه.
ما اول که به دنیا میآیم صادق هستیم. لااقل در حرف زدن صادق هستیم. از قدیم هم گفتن : حرف راست رو از بچه بشنو!
اما به مرور یاد میگیریم صداقت زیاد هم خوب نیست و نمیتونه همیشه بهترین گزینه باشه. کم کم یاد میگیریم دروغ هم شکل های مختلفی میتونه داشته باشه که برای گفتن بعضی از انواعش حتی لازم نیست صحبتی بکنیم. همین که حرفی نزنیم – و از حقیقت نگیم – خود بخود اوضاع خوب میمونه.
فکر میکنم همین پاداش مثبت گرفتن هست که باعث میشه کم کم دروغ گوهای حرفهای بشیم. البته در این میان بعضیهامون کمتر و بعضیهامون بیشتر دروغ میگیم؛ ولی اگه کسی بگه من هیچ وقت دروغ نمیگم، احتمالا همین الان در حال گفتن یکی از دروغهاشه.
فکر میکنم غول مرحله آخر تو بحث دروغگویی، دروغ گفتن و فریب دادن خودمون هست.
سخته و عجیب.
نمیدونم مغز دقیقا با چه مکانیزمی خودش رو فریب میده. ولی باید فرآیند هیجان انگیزی باشه.
فکر میکنم این نوع دروغگویی (دروغ به خود) رو هم مغز کم کم یاد میگیره.
یعنی اول کار کاملا با خودش روراسته.
بعد میبینه نمیشه که هی اذیت بشه. و شروع میکنه سر خودش رو کلاه میذاره.
شاید یک نوع هوشمندی این باشه که ما سعی کنیم تو این مرحلهی عذاب کشیدن بمونیم. یعنی وقتی اولین نشانههای فریب خودمون رو دیدیم، سریع بفهمیم که درون ذهنمون چه خبره و آگاهانه جلوشو بگیریم.
نمیدونم.
شاید هم دقیقا برعکس باشه. یعنی هوشمندی این باشه که بگذاریم مغز کم کم این دروغ نوع دروغ گفتن رو هم یاد بگیره و در اون خبره بشه. فقط دیگه سخته تشخیص اینکه کی داره راست فکر میکنه و کی در حال فریب خودشه.
قسمت طنز قضیه اینجاست که همون مغزِ مذکور، باید تصمیم بگیره که هوشمندانه تره تا فریب نخوره (و طبعا اذیت بشه) یا فریب بخوره و (با اذیت کمتری) مسیر زندگی رو طی کنه.
شما اگر تو این شرایط قرار بگیرید کدام راه رو انتخاب میکنید – یا کردهاید؟
به نظرم میارزه بهش فکر کنیم.
– – – – – – – – – – – – – – –
پینوشت. چند روزی هست این مطلب رو روی کاغذ نوشتم تا راجع بهش فکر کنم و بعد بنویسم. چند باری هم فکر کردم، ولی نتیجهاش همین چند خط جملات مبهمی شد که اینجا نوشتم.
4 Comments
آنگاه که نتوانستی خود را فریب دهی، دیگر راحت نخواهی بود
میدونی فواد. وقتی تو اون شرایط گیر میکنی باید انتخاب کنی که کدوم رو انتخاب میکنی. فکر میکنم سر انتخابه که آدم میمونه…
در مورد صداقت و دروغ گفتن دیالوگ جالبی از فیلمی رو به خاطر دارم که می گفت در مواجهه با موجوداتی احساسی نظیر انسان داشتن ۱۰۰ درصد صداقت درست نیست ، ۹۰ درصد هم کافیه 🙂
اما در مورد خودمون فکر می کنم فریب دادن یه جور مسکن هست ، شاید تا یه مدتی بتونیم به خودمون دروغ بگیم تا آروم باشیم اما به مرور کارایی خودش رو از دست میده
باهات موافقم حسین. با دروغ گفتن به خودمون، در کوتاه مدت راحت تریم انگار. استعاره ی مُسکن به ذهنم نرسیده بود. جالب بود. مرسی که نوشتی 🙂