معرفی و نقد کتاب پادشکننده | نسیم نیکلاس طالب (قسمت اول)

نقد کتاب پادشکننده

آخرین اثری که از نسیم طالب در بازار ایران ترجمه و چاپ شده، کتاب پادشکننده یا Antifragile است. در اینجا نکاتی که با خواندن کتاب به نظرم آمده و نقدی بر ساختار و لحن کتاب می‌نویسم. مروری هم به پادکستی خواهیم داشت که اگرچه کتاب را جذاب روایت کرده، فکر می‌کنم نکته‌هایی دارد که لازم است در نظر داشته باشیم.

شفاف‌سازی: از آنجا که من در تیم مارکتینگ نشر نوین مشغول به کار هستم، ممکن است بخش‌هایی از این نوشته دارای سوگیری‌های ناخواسته باشد. البته تمام تلاش من این بوده که اینطور نباشد و قضاوت هم در انتها با شما خواهد بود. به هر حال شما باید از این موضوع مطلع باشید.

اما قبل از ادامه، دو مقدمه کوتاه را لازم می‌دانم.

در هنگام نوشتن این متن، حدود ۱۰۰ صفحه از کتاب را خوانده‌ام. تقریبا می‌شود تا پایان کتاب اول (بخش اول). اما به دو دلیل احساس کردم نگارش این متن را به تاخیر نیندازم.

اولی انتظار دوستانی بود که لطف داشته و فکر می‌کردند این معرفی می‌تواند به آنها در شناخت حال و هوای کتاب و تصمیم‌گیری انتخاب آن کمکی باشد و دوم، اینکه دوست داشتم با نوشتن یک جمع‌بندی، دانسته‌های خودم را یک‌کاسه و یادگیری‌ام از این مفهوم را بیشتر کنم.

اما به هر حال، از آنجا که کل کتاب حدود ۴۷۰ صفحه است، قطعا بخش‌هایی از نوشته‌ای که می‌خوانید می‌تواند کامل‌تر باشد. بخش‌هایی هم احتمالا هست که به خاطر نخواندن قسمت‌هایی از کتاب، در نظر گرفته نشده. با همه اینها، امیدوارم اگر متن را می‌خوانید برایتان مفید باشد.

من معمولا برای کتاب‌ها نقد تند و تیز نمی‌نویسم. ممکن است ایرادات یا نگاه‌های متفاوتی که می‌شود به موضوع داشت را بیان کنم، اما لحن تند این متن خصوصا در بخش نقد کتاب، تاثیرگرفته از مسلک خود نسیم طالب است. زبان تیزی که او دارد، بسیاری از افرادی را که در فضای دیجیتال یا حضوری با او تعامل دارند، مورد عنایت قرار داده. فکر می‌کنم مصلحت اندیشی و رواداری کمتر در بیان نقد مقابل چنین فردی، پسندیده‌تر باشد.

حالا که کمی فضای ذهنی خودم را برایتان توضیح دادم راحت‌تر می‌توانیم به اصل موضوع برسیم.

کتاب پادشکننده درباره چیست؟

مهم‌ترین هدف نسیم طالب در کتاب پادشکننده را می‌توان ایجاد تصویری از یک مفهوم جدید در ذهن مخاطب دانست: مفهوم پادشکنندگی یا antifragile بودن.

این مفهوم تلاش می‌کند تا وضعیت هر چیزی را در برابر صفت «شکستنی» توسعه دهد.

اگر کمی دقت کنید، ما چیزهایی را که در برابر فشار و ضربه می‌شکنند، شکستنی می‌دانیم. مثل لیوان شیشه‌ای چای، در برابر ضربه.

چیزهایی هم هستند که شکستنی نیستند. محکم‌اند. مثلا خود کتاب نسیم‌طالب که روی میز قرار دارد، یا مفتول فلزی که برای بستن سیم‌های برق استفاده می‌شود، در برابر افتادن از روی میز، نشکن محسوب می‌شوند.

نسیم‌طالب ادعا می‌کند که می‌توان در کنار عکس‌العمل منفی در برابر فشار (یعنی شکستن) و عکس‌العمل خنثی در مقابل فشار (یعنی نشکستن و محکم بودن)، حالت سومی را هم اضافه کرد: وقتی چیزی داشته باشیم که از فشار «سود ببرد». یعنی در فشار نه تنها نشکند، که بهتر شود.

اگر فکر می‌کنید که این مفهوم خیلی انتزاعی است، چندان هم اشتباه نمی‌کنید و نویسنده هم ادعایی برای شفافیت بالای مفهوم ندارد.

طالب از استعاره‌ی رنگ‌های کمتر آشنا برای توضیح منظور خود استفاده می‌کند. مثلا رنگ آبی فیروزه‌ای را در نظر بگیرید. احتمالا از وقتی اولین بار اسم این رنگ برای شما با رنگ آن گره خورده، توانستید آن را بیشتر در اطراف خود ببینید. درباره آن با اطرافیان‌تان صحبت کنید و نهایتا بهره بیشتری از آن در زندگی ببرید.

درباره پادشکنندگی هم اوضاع شبیه همین است.

انگار وقتی مدل ذهنی «وضعیت چیزها در برابر شکننده بودن» را در کنار سایر مدل‌های خود داشته باشیم، می‌توانیم برای بعضی از مسایلی که برایمان در زندگی روزمره و در کسب‌وکار پیش می‌آید، پاسخ‌های مفیدتری پیدا کنیم.

فکر می‌کنم تربیت بچه‌ها مثال خوبی باشد.

پدرها و مادرها ممکن است به اشتباه اینطور فکر کنند که فراهم کردن تمام احتیاج‌های فرزندشان، و دور نگه داشتن او از تمام سختی‌های زندگی واقعی، یک لطف برای کودک محسوب می‌شود. یک سبک تربیتی که نارکارآمدی آن امروز بیشتر از همیشه مشهود شده و نتیجه آن در آینده، افرادی است که احتمالا به سختی آمادگی حضور در جامعه را پیدا می‌کنند. چرا؟

چون فرد از هر گونه فشار و استرسی دور مانده و توانایی پادشکنندگی که می‌توانست بطور طبیعی داشته و کم کم در او توسعه یابد، بطور کامل از دست رفته است.

مثال‌های دیگری هم می‌توان زد.

وقتی دولت به بهانه حمایت از تولید یا هر بهانه دیگری از کسب‌وکارها زیادی حمایت می‌کند، عملا احتمال شکنندگی سیستم اقتصادی را بیشتر می‌کند.

مصداق‌ها را می‌توان از جنبه‌های دیگر هم پیدا کرد که کتاب این کار را به خوبی انجام داده.

برای یک نمونه دیگر، کتاب به جبران بیش از حد اشاره کرده، طبیعت و تکامل را سیستمی می‌داند که سعی می‌کند به مرور موارد حیاتی بدن را، با بیشتر کردن ظرفیت و توان جبران، از شکنندگی حفظ کند. مثل همین دو تا بودن کلیه‌ها در انسان، که احتمال شکنندگی این گونه را در برابر بعضی خطرها کمتر کرده است.

کتاب از منظر ریسک هم به پادشکنندگی نگاه می‌کند.

سایر کتاب‌های نسیم‌طالب یعنی قوی سیاه و پوست در بازی هم در کتاب به مفهوم پادشکنندگی مرتبط می‌شوند. امتیاز مثبتی که می‌تواند نگاه نسیم‌طالب به دنیا را نسبتا خوب و کامل برای خواننده تصویر کند.

یکی دیگر از نقاط قوت کتاب، ویراستاری فنی کتاب است که برای چنین کتابی، هم به لحاظ موضوع نسبتا پیچیده و هم سبک خاص پیچیده‌نویسی طالب، کمک زیادی به انتقال دقیق مفهوم مورد نظر نویسنده به زبان فارسی کرده است.

از نظر نگارشی هم، کتاب اگرچه بدون ایراد نیست و اشتباهات تایپی انگشت‌شماری در چاپ اول کتاب دیده می‌شود، تعداد این اشتباهات به‌گونه‌ای نبود که چندان به چشم آمده یا من را اذیت کند.

چند بخش برگزیده از کتاب

برای اینکه بیشتر با حال و هوای کتاب آشنا شوید، چند بخش که آنها را بیشتر دوست داشتم را در اینجا می‌آورم.

– کنترل میزان آسیب‌پذیری از نوسان، راحت‌تر از پیش‌بینی رویدادی است که می‌تواند باعث آن آسیب شود.

– قوهای سیاه عقل از سرمان می‌برند و باعث می‌شوند احساس کنیم یک جورهایی یا تقریبا آن‌ها را پیش‌بینی کرده بودیم. چون با نگاه به گذشته می‌توانیم آن‌ها را توضیح دهیم. ما به خاطر این فریب پیش‌بینی‌پذیری متوجه نقش این قوها در زندگی نمی‌شویم … وقتی دنبال نظم می‌گردید، شبه‌نظم گیرتان می‌آید اما وقتی تصادفی بودن را با آغوش باز می‌پذیرید حدی از نظم و کنترل نصیب‌تان می‌شود.

– آنچه مرا نمی‌کشد مرا قوی‌تر نمی‌کند اما از من می‌گذرد چون من قوی‌تر از بقیه هستم؛ اما بقیه را می‌کشد و حالا میانگین جمعیت، قوی‌تر است چون ضعیف‌ترها از بین رفته‌اند … کسی بهای بهبود سیستم را پرداخته است.

نقد کتاب پادشکننده

یکی از نقاط مورد نقد وارد بر کتاب را می‌توان همین سبک پیچیده آن دانست.

کتاب خود از چند بخش تشکیل شده که نویسنده اصرار دارد عنوان کتاب بر آنها بگذارد، احتمالا به این نیت که انتظار پیوستگی و ساختار منسجم را به حداقل برساند.

اما حتی در هر کتاب نیز فصل‌ها گاهی نظم و ترتیب مشخصی ندارند. لااقل در کتاب اول که چنین بود. هر فصل با عنوانی شروع شده و با تعدادی مثال و جنبه مختلف از پادشکنندگی دنبال می‌شود. بارها پیش می‌آید که قسمتی را در یک فصل می‌خوانیم و احساس می‌کنیم که اگر کل آن قسمت حذف می‌شد هم هیچ خللی به مباحث قبل و بعد آمده در آن فصل، وارد نمی‌شد.

مثلا محتوای زیر تیتر جنایت علیه کودکان، به فصل مربوطه تقریبا هیچ ربط منطقی و مستقیمی ندارد. از این زیر عنوان‌ها باز هم می‌توان پیدا کرد. موضوعاتی که درباره مصداق‌های پادشکنندگی در سیستم‌های مختلف هستند، اما روال و سیر منطقی برای بیان آنها در کتاب دیده نمی‌شود؛ شاید با کمی اغراق، گاهی مثل قطعات به هم ریخته پازل به نظر می‌رسند.

این را بگذارید کنار انتزاعی بودن خود مفهوم کتاب و گاهی هم جمله‌سازی پیچیده نویسنده؛ کلمات غیرساده و جملاتی درهم.

میزانی از پیچیدگی که می‌تواند خواننده کم حوصله را کاملا فراری دهد و خواننده با حوصله را هم در بعضی بخش‌ها تا حدی بی‌حوصله کند.

البته هوشمندی طالب ستودنی است. آنجا که همین ویژگی را از نقاط قوت کتاب و حتی می‌شمارد و در متن کتاب می‌گوید که این کار برای افزایش توجه و تمرکز مخاطب است!

«… فرد باید به اندازه کافی خودداری داشته باشد تا مخاطب را وادار کند برای گوش دادن زحمت بکشد و همین باعث می‌شود فعالیت فکری‌شان تشدید شود ..»

نویسنده در ادامه به اثر لکنت بر افزایش توجه اشاره می‌کند و همچنین نویز محیط را در افزایش تمرکز و خواب بهتر یاد‌آور می‌شود. پای پیتر دراکر را هم وسط می‌کشد و سبک او را بهتر از سخنران‌های پر فیس‌وافاده تلویزیونی می‌داند.

اما همه اینها چه ربطی دارد به پیچیده‌سازی بیش از حد موضوع و ضعف در ساختار، آقای طالب؟ :‌)

ـــــــــ

پی‌نوشت۱. درباره پادکست بی‌پلاس قسمت ۷۴ (معرفی کتاب پادشکننده)

پادکست معرفی کتاب بی‌پلاس را از سال‌ها قبل می‌شناسم و قسمت‌های متعددی از آن را شنیده‌ام. کتاب‌هایی بوده که به واسطه این پادکست خریده‌ام. گاهی هم قسمت‌هایی از آن را به دوستانم توصیه کرده‌ام. با این پیش‌زمینه مثبت، اما هنگام شنیدن قسمت پادشکننده، احساس کردم در بخش‌هایی از این پادکست چندان دقیق نیست. آنها را اینجا می‌نویسم تا فرصتی برای فکر کردن باشد.

مشخصا درباره دو موضوع ایجاد کسب‌وکار چنین حسی داشتم و هم مثالی از کتاب درباره دو شغل پادشکننده.

درباره ایجاد کسب‌وکار، در پادکست گفته شد اگرچه خیلی از افرادی که کسب‌وکار راه می‌اندازند شکست می‌خورند، اما این شکست‌ها به کل سیستم اجازه می‌دهد پادشکننده باشد. در واقع پادشکنندگی کل به قیمت شکنندگی هر جزء حاصل می‌شود.

تا اینجا فکر می‌کنم بین منظور طالب، مطلب بیان شده در پادکست و هم منطق من، همپوشانی خوبی وجود دارد. همینطور اینکه نسیم‌طالب می‌گوید که کارآفرین‌ها به خاطر ریسکی که متحمل می‌شوند، شایسته سپاس‌گزاری هستند.

اما از هیچ‌کدام از این دو عبارت نمی‌شود نتیجه گرفت که ایجاد کسب‌وکار برای تمام افراد جامعه یک فضیلت اخلاقی است. و حتی اگر هم باشد (به فرض)، نمی‌شود گفت که ایجاد کسب‌وکار یک اقدام منطقی برای تمام افراد جامعه است.

چنین نتیجه‌ای که تلویحا از پادکست گرفته می‌شد، به نظر من صحیح نبود.

مورد دوم هم مثال راننده تاکسی و بانکدار برای مقایسه فرد پادشکننده و شکننده بود. این مثال هم به نظرم از این جهت دقیق عنوان نشد که شدیدا وابسته بستری بود که مشخصا ایران نیست.

اگر چه این مثال صریحا در کتاب آمده، نقل آن برای مخاطب فارسی زبان که احتمال بسیار زیادی دارد در ایران باشد، احتمالا بهترین انتخاب نیست. ما در ایران درصد افراد مرتبط با نظام بانکی که با آمدن قوی سیاه به خاک سیاه نشسته باشند بسیار کم داریم. شخصا هیچ مثالی را ندیده‌ام که فردی از بانک اخراج شده باشد، اما رانندگان تاکسی بسیاری را دیده‌ام که بالا پایین‌ها و فشارهای اقتصادی آنها را پادشکننده نکرده، بلکه کاملا زیر بار تورم افسارگسیخته و هزینه‌های روزمره شکسته‌اند.

البته همچنان بخش‌های مفیدی هم در پادکست پادشکننده بی پلاس وجود داشت. اما غیردقیق‌بودن این دو نکته، در هر دو باری که به آن گوش می‌دادم، احساس می‌کردم.

ـــــــــ

لینک‌ها:

1- خرید کتاب پادشکننده از سایت نشر نوین: اینجا.

2- مطلبی در سایت متمم درباره مفهوم پادشکنندگی (نیازمند عضویت ویژه) : اینجا.

3- لینک قسمت ۷۴ پادکست بی‌پلاس برای معرفی کتاب پادشکننده: اینجا.

4- فکر می‌کنم آنچه از متن پیچیده طالب گفتم دلیل مهمی باشد که آثار او در ایران به سختی ترجمه شود. اما خوشحالم که کتاب پادشکننده با ویراستاری تخصصی بهنام فلاح، که شانس دوستی با او را دارم، به دقیق‌ترین شکل مفهومی نزدیک به آنچه مدنظر نویسنده بوده را به فارسی منتقل می‌کند. بهنام در یک مطلب درباره ویراستاری فنی این کتاب مطالبی را گفته است: اینجا.

5- یک کلیپ هم در اینستاگرام نشر نوین منتشر شده که تلاش می‌کند مفهوم پادشکننده را با استعاره‌ی بهره آتش از باد توصیف کند: باد شعله شمع را خاموش می‌کند، اما آتش را شعله‌ورتر می‌سازد : اینجا.

5 Comments

  1. سلام محمدرضای عزیز
    الان فصل اول کتاب رو تموم کردم و مصمم هستم ادامه بدم. ایده کتاب برام جالب بود و ترجمه هم به نسبت کتاب پوست در بازی خیلی بهتر و قابل درک شده. یادم نمیاد اون کتاب رو کجا نیمه کاره رها کردم…
    راستشو بخوای برای این کتاب هم مردد بودم اما نوشته اینجا و استوری که توی اینستاگرام کار کردی باعث شد دوباره سراغ این نویسنده و کتابش برم.

    سرافراز باشی

    • محمدرضا گفت:

      سلام حسین جان
      خوشحالم که تا حدی راضی بودی.
      امیدوارم کتاب رو دوست داشته باشی. برای من هم ایده‌های جدیدی برای فکر کردن داشت و ترجمه و ویراستاری رو هم با تو موافقم و من هم راضی بودم.

  2. rahim گفت:

    نقد کتاب: سبک و محتوای کتاب کمی پیچیده و درهم و خسته کننده می باشد و به شخصه کتاب های قبلی از این نویسنده مانند کتاب #فریب_خورده_تصادف و #قوی_سیاه یا #پوست_در_بازی رو بیشتر از این کتاب پسندیدم.

  3. علی گفت:

    نسیم طالب عموما در نوشته هاش زیاده گویی های فراوانی داره که این‌هم ناشی از مطالعه بسیار زیاد کتابه. ولی بدون شک مغز مطالبش و فحوای کلامش رد خور نداره. با شجاعت میگم که در تمام عمر ۵۰ ساله ام تا کنون هیچ شخصی در شکل دهی افکارم و بهبود سوگیری های شناختی ام در حد و اندازه های نسیم‌طالب تاثیرگذار نبوده. من کاملا لاییک هستم ولی اگه قرار بود پیامبری داشته باشم که پیرو اون باشم حتما ایشون رو انتخاب می کردم

  4. شهرزاد گفت:

    مناسفانه ترجمه کتاب اصلن خوب نیست ، مثل خیلی از کتابهای تخصصی دیگه ، این یکی از همه بدتر بود

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *