اگرچه نوشتن از کتابها معمولا برایم خیلی سخت نیست، نوشتن از کتاب بازی بخت از همان عنوان مطلب دشوار به نظر میرسید. دلیل این بود که معمولا برای کتابها «معرفی و نقد» مینویسم، اما این یکی را انقدر دوست داشتم که دیدم بهسختی میتوانم سخن به نقدش باز کنم. از طرف دیگر، چون کمی بیشتر از دو هفته طول کشیده تا آن را بخوانم، احساس میکنم با یکبار خواندنش مطالب در ذهنم چندان منسجم نشده.
همه اینها را نوشتم که بگویم فعلا این مطلب را به عنوان یک مقدمه برای معرفی کتاب بازی بخت در نظر بگیرید تا تلاش کنم در روزهای آینده کتاب را دوباره بخوانم و مطلب بهتری بنویسم.
سال ۱۹۸۰ است.
گروهی از کارکنان شرکت آیبیام که به برنامهای برای راهانداختن کامپیوتر جدیدشان نیاز دارند، به سیاتل میآیند و امیدوارند وظیفه درست کردن برنامه را به شخصی بسپارند که شرکت نسبتا کوچکی را اداره میکند. اما این شخص به کارکنان آیبیام میگوید که نمیتواند کار آنها را راه بیاندازد، و آنها را به برنامهنویس مشهوری به نام گری کیلدال ارجاع میدهد. ماجرا البته اینجا تمام نمیشود، چون مذاکرات تیم آیبیام با شرکت کیلدال خوب پیش نمیرود و برمیگردند سراغ همان شخص اول، که کسی نیست جز بیل گیتس. اتفاقات مختلفی این میان میافتد، اما سرتان را درد نیاورم، درست کردن سیستم عامل داس نقطه مهمی در زندگی بیل گیتس میشود. اتفاقی چنان تاثیرگذار تا بعد از رشتهای از رخدادها، در سالهای بعد بیل گیتس ثروتمندترین فرد جهان شود.
اما آیا این جنس اتفاقات فقط برای بیل گیتسهاست؟
کتاب دقیقا نقطه مقابل را هدف میگیرد و پر از توضیحات و مثالهایی است که تلاش میکند دید متفاوتی نسبت به دنیا را در خواننده ایجاد کند.
تا رندومنس (بختانگی) را نه جزیی از زندگی، که عمده آن بدانیم.
بدانیم دقیقا کدام بخشها از زندگی را به عنوان انسان و در حالت عادی، متوجه نمیشویم؛ مثلا وقتی که میخواهیم احتمال یک رخداد را برآورد کنیم. و کدام بخشها را فکر میکنیم متوجه میشویم، اما دچار توهمایم؛ مثلا آنجا که از رویدادهای رندوم، به دنبال استخراج الگوها میگردیم.
در یک خط، شاید بتوان هدف نهایی کتاب را درست کردن ذهنیتی در خواننده دانست، با استعارهای که خود کتاب از مستانه راه رفتن میگوید، تا زندگیمان را شبیه حرکت یک لکه جوهر در یک لیوان آب ببینیم؛ وقتی که انگار حسابی نوشیده و تلو تلو خوران، راه خود را از برخورد بختی با مولکولهای آب پیدا میکند.
البته کتاب بازی بخت از آن جنس کتابهایی نیست که یک ایده محوری را گرفته و انقدر درباره آن ایده حرف زیادی زده باشد که حالتان از هر چه کتاب توسعهفردی است به هم بخورد (متاسفانه بخش قابل توجهی از کتابهای حوزه توسعهفردی چنین خاصیتی دارند). که برعکس، فکر میکنم شما هم در این کتاب با مقدار زیادی حرف تازه و حسابی مواجه شوید.
خواندن کتاب برای من این احساس را ایجاد میکرد که با نویسنده همراه شدهام تا او قدم به قدم، نحوه شکلگیری «آمار و احتمالات» و کاربردهایشان در زندگی را برایم توضیح بدهد.
اگر شما هم در این مسیر با نویسنده همراه شوید، از کنار حوادث تاریخی و انسانهای بزرگی خواهید گذشت. کسانیکه گاهی اسمشان را در کتابهای درسی شنیدهایم، مثل گالیگه، پاسکال، لاوازیه، لاپلاس و برنولی. یا کسانی که کمتر آشنا به نظر میرسند مثل کاردانو یا آبراهام دوموآور، کاشف اصلی نمودار زنگولهای در سال ۱۷۳۳.
میشود بیشتر هم درباره این کتاب ۳۵۰ صفحهای نوشت، اما به نظرم برای یک معرفی مقدماتی، همین مقدار شاید کافی باشد.
پاراگرافی در ذهن دارم تا در انتهای این نوشته بیاورم، اما قبل از آن لازم میدانم از ترجمه خوب و شیوای آقای محمد ابراهیم محجوب تشکر کنم. زحمتی که خواندن کتاب را لذتبخش کرده بود. متن زیر که بخشی از فصل چهارم کتاب است را میتوانید به عنوان نمونهای از ترجمه میتوانید بخوانید. در این بخش نویسنده درباره مثلث پاسکال توضیح میدهد:
در مسائلی که تا اینجا به میان آوردیم، شمارش پیامدها کار سختی نبوده است. اما وقتی تعداد پیامدها زیاد باشد، شمارش دشوار میشود. برای نمونه فرض کنید در یک جشن عروسی بنا دارید صد نفر را دعوت کنید و در تالار هم ده میز دهنفره در اختیار دارید. ولی واقعیت این است که راد را نمیتوانید با ایمی سر یک میز بنشانید چون آن دو مدتی همسر هم بودهاند و حالا جدا شدهاند. از آنطرف، هم ایمی و هم لتیشیا میخواهند کنار بابی پسردایی شما بنشینند. عمه روث را بهتر است جایی بنشانید که صدای کسی به گوشش نرسید وگرنه حرفوحدیث دیگران تا پنج سال آینده نقل محفل مهمانیهای او خواهد بود. شما باید وضعیتهای ممکن را به دقت بررسی کنید. برای مثال همان میز اول را در نظر بگیرید. به چند طریق میتوانید ده نفر را از میان صد نفر انتخاب کنید؟ این پرسش فرقی ندارد با اینکه بخواهید بدانید به چند روش میتوانید ده بسته سرمایهگذاری را میان صد صندوق سرمایهگذاری مشترک تقسیم کنید. یا اینکه ده اتم ژرمانیوم را چگونه میتوانید در صد نقطه از یک بلور سیلیکون جای دهید. پرسشهایی ازایندست مختص مسابقات امتیازی نیستند و در نظریه بختانگی فراوان دیده میشوند. اما وقتی تعداد گزینهها زیاد است، شمارش تمامی حالات ممکن، از طریق فهرست کردن صریح آنها، اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است. دستاورد واقعی پاسکال، روشی کلی و سامانمند و کاربردی برای شمارش گزینههاست که به شما امکان میدهد پاسخ را از روی یک رابطه ریاضی یا از روی یک جدول پیدا کنید. روش پاسکال بر پایه ترکیب عجیبی از اعداد بنا شده که قیافه یک مثلث را دارد […] اگر مثلث را تا ردیف صد ادامه بدهیم، عدد مربوطه چنان بزرگ میشود که در صفحه کتاب جا نمیگیرد. پس اگر مهمانی از جایش ناراضی بود و نزد شما گله کرد، به او یادآوری کنید که ارزیابی از تمامی حالات ممکن تا چه اندازه دشوار است. حتی اگر برای محاسبه هر حالتی فقط یک ثانیه وقت لازم باشد، این کار بالغ بر دههزار میلیارد سال طول میکشد. طبعاً آن مهمان ناراضی شما را به مبالغهگویی متهم خواهد کرد.
بزودی درباره این کتاب بیشتر مینویسم.
—–
لینک: خرید کتاب بازی بخت ؛ چگونه بختانگی بر زندگی ما فرمان میراند | سایت آریانا قلم (اینجا)