پیشنوشت. این متن در دو مرحله نوشته شده. در مرحله اول، به طرح کلی موضوع پرداختم و در مرحله دوم، نکاتی که درباره پیشگیری از وقوع چنین موجهایی به نظرم میرسید را بطور خلاصه مطرح کردهام. امیدوارم تغییر لحن و فضای نوشته، که ناشی از چند روز وقفه در نوشتن بخش دوم بوده را بر من ببخشید.
اصل نوشته:
امروز موضوعی را در تایم لاین توییتر دیدم که توجهم را به خود جلب کرد؛ درباره شاتل بود (شاید شما هم مثل من شاتل را با دوستی محمدرضا عزیز با اقای نخجوانی بشناسید).
توییت، نوشتهای درباره بد بودن محیط کار در شاتل بود و در پاسخ به یک توییت از صفحه شاتل نوشته شده بود. اول توییت شاتل را میآورم و بعد، واکنش کاربر مورد نظر به آن را:
این توییت اگر چه به ظاهر نسبتا عادی است، واکنش کاربری به نام @mamannasrin را به همراه داشته. واکنش، رشته توییتی با محتوای زیر بود:
۱- شاتل بهترین محیط کاری؟ غلط کردن
من یکسال اونجا کار کردم، فرقی با بردگی نداره. یکی از وظایف سازمانی توی شاتل اینه که آمار زندگی همکارتو بدی به مدیرت. در واقع جاسوسی همکارت رو بکنی.
وقتی قرارداد میبندی اگر قبل از یک سال بخوای از شرکت بیای بیرون باید کل حقوقی که گرفتی پس بدی…
۲- توی شاتل اجازه نداری با همکارت دوست بشی، دختر با دختر و پسر با پسرم ممنوعه. کلا ارتباط انسانی ممنوعه. اگر دو نفر با هم ازدواج کنن یکی باید استعفا بده. توی محیط شخصی و بین دوستات هم اگر از اتفاقی توی شرکت حرف بزنی میتونن توبیخت کنن…
۳- فقط در یک صورت میتونی کارمند نمونه باشی، زیرآب همکارت رو بزنی. با حقوق کم مجبوری یک سال اونجا کار کنی فقط به خاطر اون قانون مزخرف پس دادن حقوق. حرف درباره گروه مزخرف شاتل زیاده، اینجا نمیشه همهش رو گفت.
همچنین این کاربر در پاسخ های دیگر خود نوشته بود که تجربههای کاری که از آنها حرف زده مربوط به سالهای 88 و 89 بوده.
این صحبتها باعث شد توییتهای هشتگ #شاتل برایم مهم شوند و آنها را بیشتر بررسی کنم.
بطور کلی، چند نگاه از کاربران درباره این موضوع دیدم.
این نگاهها را اینجا مینویسم و و در انتها هم به بعضی از نتیجه یا راهکارهای مناسب برای واکنش به این نوع موجهای تخریبگر برند اشارهای میکنم.
نگاه کاربران به موج توییتری #شاتل
به نظرم رسید بعد از خواندن توییتهای شاتل، مثل خیلی از موضوعات دیگر، سه نگاه کلی برای این موج قابل تصوره:
1- کاربرانی که به تقویت موج نارضایتی از شاتل پرداختند.
آنهایی که از تجربههای بد خود در شاتل توییت زدند (چه با اشاره به توییت کاربر بالا و چه با اشاره به توییت خود شاتل) و افرادی که گفتند “ما هم فلان جا بودیم، همه جا همین هست!” (که تلویحا بر موضوع صحه گذاشته بودند) را میتوان در این دسته قرار داد. (توجه کنیم که لااقل فعلا نمیخواهیم بگوییم که چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ. صرفا توییتها را دستهبندی میکنیم).
شاید بتوان افرادی را که گفتند: “آهای. اقای فلانی. بیا و پاسخگو باش..” را هم به دلیل لحن تند توییت، در این دسته قرار داد – لااقل فعلا.
2- گروه دیگری از کاربران شاتل را حمایت کردند.
توییتهای امیرعباس @amir_abbas در پاسخ به توییتریستها، و توییت احمدرضا نخجوانی @ANakhjavani در پاسخ به نیما nima@، از توییتهایی بود که بازخورد قابل توجهی دریافت کردند.
اقای نخجوانی، در رشته توییتی به الگو بودن شاتل در زمینه منابع انسانی اشاره و با ذکر دیدارهای منظم از کارکنان، عملا مخالفها را به حاشیه برده بود.
البته فرد مورد اشاره در آخرین توییت اقای نخجوانی، که به نظرم در پاسخ به یکی از کاربران تنظیم شده بود، چندان شفاف نبود.
یک دسته دیگر از حامیان شاتل که توییتهایشان را دیدم، افرادی بودند که گفتند داستان تعریف شده توسط نسرین (در بالا) تنها میتواند یک “داستان” باشد و با توجه به قوانین کار (و احتمالا اعتبار برند شاتل)، این سطح از قانونشکنی عملا ممکن یا منطقی نیست.
3- دسته سوم از کاربرانی که تحت تاثیر این موج قرار گرفتند، افرادی بودند که توییت ها را خوانده، اما نهایتا لایک زدند و واکنشی له یا علیه موضوع ننوشتند (هر چند احتمالا اگر بتوانیم هر لایک در زیر یک توییت را مبنی بر تایید یا تاثیرگذاری آن توییت فرض کنیم، افرادی که محتواهای وابسته به شاتل را دیدهاند، اما «هیچ» واکنشی نشان ندادند، در این دسته قرار میگیرند).
برای هر دسته میتوان مثالهایی بهتر و بیشتری هم آورد که اگر در توییتر با هشتگ #شاتل چرخی بزنید، حتما خواهید دید.
اما بیایید به چند نکته پراکنده فکر کنیم:
* شروع موج از کجا بوده؟
هر چند انتشار توییت نقطه آغاز حمله گسترده به شاتل بوده، اما به نظرم، با خواندن توییتها، این موضوع مربوط به همان لحظه بوده و ریشه در گذشته داشته. شاید از وقتی کاربری به اخراج ناعادلانه خود از کار گله میکرده، و این موضوع در توییتر تا حدی مطرح میشده، شاتل باید منتظر موج مخالف میبوده. البته این که چه اقدامی باید در مقابل میکرده، میتوان فکر و تحلیل و بحث کرد.
* درباره واکنش شاتل، بیایید به چند موضوع فکر کنیم، سوالاتی که البته مختص شاتل نیستند (چون من هم درباره جوابها مطمئن نیستم، فعلا سوالها را جمع میکنم، امیدوارم حداقل سوالها درست باشند!)
زمان و میزان واکنش شاتل به موقع بوده؟ (درباره زمان فکر میکنم به موقع بوده، حدود دو ساعت بعد از توییت نیما، اقای نخجوانی جواب داده بودند)
آیا پاسخها، بازخورد خوبی داشته؟ چقدر دیده شده؟ (این برای ما سوال است، نه شاتلیها. آنها دقیق میدانند ;) )
این موج چه واکنش دیگری میتوانست داشته باشد، اما نداشته؟ از سوی چه کاربرانی؟
حذف پست چطور، آیا درست بوده؟
* درباره محتوای توییت هم میشود حرف زد.
مثلا عبارت «بهترین» که دردسر ساز میتواند باشد.
یا موی خانمی که فوتوشاپ بودن را نشان میدهد و بحث پرحاشیه حجاب.
یا تلویزیونی که اصلا فوتبال پخش نمیکند.
یا نوشابههایی که باز نیست (آقایی توییت زده بود: بهترین محل کار؟ یه دربازکن ندارین :))) )
و … . اما به هر حال، به نظر من این محتوا یک “ضربه نهایی” بوده به سوالاتی که جواب داده نشدهاند – یا «خوب» جواب داده نشدهاند.
* نکته آخری که میخواهم اشاره کنم این است که این محتوا در اینستاگرام شاتل هم منتشر شده بوده، اما فکر میکنید آنجا چقدر بازخورد داشته است؟ نوع بازخورد را چطور پیشبینی میکنید؟
جواب را «اینجا، در اینستاگرام شاتل» میتوانید ببینید – اما اول حتما حدس بزنید ;)
1 Comment
حالا ما اینجا پاسخ بدیم یا بریم توییتر؟؟؟?
آقا شاتل یکسری ایرادات سازمانی داره که در اون جمعیتی که توده وارد دارند کار ارتباط با مشتری مخصوصا در بخش فروش رو انجام می دهند بزرگتره. قطعا به بزرگی چیزی که در اولین کامنت گفتند نیست ولی من بعنوان کسی که در یکی از نمایندگی های شاتل مدتی مشاور بازاریابیشون بودم و با دیدن اوضاعشون نتونستم باهاشون کار کنم، باید بگم فشار بدی روی نیروی فروششون هست(فروش تلفنی). به شدت درگیر یک جور “بی نظمی نظم یافته” هستند. البته تجربه من هم به یکی از مهمترین نمایندگی های استانیشون محدود میشه. که چقدر محیطش با بدنه اصلی شاتل یکسان باشه رو نمی دونم.