«در دسترس» باشیم یا «دم دست» ؟

(نوشته شده در 23 آذر ۹۵)

.

نمی‌خواهم روضه بخوانم که باید کمتر برای شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها وقت بگذاریم. چون فکر می‌کنم امروزه اهمیت مدیریت زمان بر همه آشکار شده. و برای افرادی هم که آشکار نشده، احتمالا قرار نیست بشه 😉

من هم بعد از چالش‌های مختلفی که در مدیریت زمان داشتم، و بعد از حذف تقریبا کامل شبکه‌های اجتماعی (Social Networks)، برای آزاد کردن وقت بیشتر به فکر کاهش زمان استفاده روزانه‌ام از پیام‌رسان‌ها (OTT Messengers) افتادم.

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که وقتی دغدغه‌ی چیزی را داریم، حتی وقتی حواسمان نیست مغزمان به دنبال مصداق‌ها و موارد مشابه با موضوع دغدغه‌مان می‌گردد. من هم چند روز پیش، به طور اتفاقی به تفاوت دو اصطلاح «در دسترس بودن» با «دم دست بودن» برخوردم، و می‌خواهم حاصل تفکرات عمیق (!) خودم را اینجا و برای شما بنویسم.

برای شروع، بیایید معنی دو کلمه «دسترس» و «دَم» را با هم مرور کنیم تا بعد سعی کنیم به کمک آن، به معنی «در دسترس بودن» و تفاوت آن با «دم دست بودن» فکر کنیم (برای جستجو در فرهنگ لغت از واژه‌یاب کمک گرفتم).

وقتی کلمه «دسترس» را جستجو کردم، متوجه شدم که آن را بیشتر به: توانایی، توانمندی (معین)، مقدور (دهخدا)، و چیزی که دست به آن برسد و دسترسی به آن آسان باشد (عمید) معنی کرده بودند.

و برای کلمه «دَم»، معنیِ مربوط، حول “لب و کنار چیزی” بود (عمید و معین).

پس وقتی می‌گوییم کسی «در دسترس» هست، احتمالا یعنی برای دیگران مقدور هست که با او تماس بگیرند. مثلا وقتی کسی از جاده ای عبور می‌کند که موبایلش آنتن ندارد، در دسترس نیست و تماس با او برای ما مقدور نیست.

شاید کمتر از «دم دست» بودن برای انسان‌ها استفاده کرده باشیم. اما برای مثال، وقتی می‌گوییم وسیله‌ یا ابزاری خاص «دم دست» هست، یعنی کنار دست ماست و یا به آسانی و بدون زحمت زیاد، می‌توانیم به آن برسیم.

یا اگر بخواهم از واحد فروش شرکت‌ها مثال بزنم، به‌نظرم می‌رسد کارشناس فروش شرکت باید دم دست باشد (دسترسی به او همیشه آسان و بدون زحمت باشد) اما مدیر فروش، بهتر است در دسترس باشد تا دم دست (تماس با او مقدور باشد اما نه خیلی آسان) – تا پرستیژ و اعتبارش نزد مشتری بیشتر شود.

فکر می‌کنم حالا – اگر تا این جا خوانده باشید! – بتوانید حدس بزنید می‌خواهم چه بگویم.

اینکه به نظر من، یکی از ایرادات پیام‌رسان‌ها (مثل تلگرام و واتس اپ)، این است که ما را خیلی دم دست بقیه قرار می‌دهد. و فکر می‌کنم دم دست تعداد زیادی از افراد بودن، احتمالا باعث اتلاف وقت زیادی هم از ما خواهد شد.

خوشبختانه یا متاسفانه، وقتی در همین فکر ها بودم، مثال این پست هم جور شد و یکی از دوستانی که با او سلام علیک مختصری دارم، برایم در تلگرام پیام زیر را فرستاد. (عین پیام را می‌نویسم!) :

سلام

خوبی

درمورد

نتورک. اطلاع. داری

حالا به نظر شما؛ آخه من به این چی بگم؟ 😉

2 Comments

  1. محمدرضای عزیز
    من هم یه تجربه از این «دم دست» نبودن و تبدیل شدن به «در دسترس» در تلگرام دارم.
    چندین ماه پیش با خودم قرار گذاشتم تا فقط هفته‌ای یک بار به سراغ تلگرام برم و در دسترس قرار بگریم و پیام‌‌های دوستانم و افرادی که سوالی از من پرسیده بودن رو بخوانم و به آنها جواب دهم.
    واقعا انجام این کار علاوه بر اینکه وقت آزادی رو برای من ایجاد کرد، کمتر هم دغدغه این رو داشتم که بخوام در هر لحظه پاسخ‌گوی یکی از دوستانم باشم.
    خب قاعدتا اگر یکی از این دوستانم کار فوری‌تری با من داشت تماس می‌گرفت و یا پیامک می‌داد (حالا بماند که من روزی فقط یک بار تماس‌ها و پیامک‌های گوشیم رو چک می‌کنم ؛) ).
    مدتی هم هست که همه نوتیفیکیشن‌های تلگرام (به جز یک مورد) رو غیرفعال کردم تا گاه و بی‌گاه حواسم پرت نشه که چه کسی به من پیام داده.

    • محمدرضا گفت:

      سلام طاهره
      چه خوب و کامل نوشتی. دقیقا همینی هست که میگی، فقط فرق من با تو اینه که من چند ماه دیرتر از تو (و بتازگی) متوجه این نکته شدم ؛)
      شاید برات جالب باشه، در راستای همین متوجه شدنم و برای اینکه به همه – و مهم‌تر، به خودم – بگم که از این به بعد، کمتر «دم دست» هستم، عکس پروفایلم رو هم عوض کردم. و بجای تصویر پروفایل، نوشتم: “این روزها کمتر آنلاینم. کار واجبی داشتید، لطفا تماس بگیرید.”
      صرف نظر از نتایج خوبش، که تو خیلی خوب و مفید گفتی اونها رو، حس خیلی خوبی هم دارم و حس میکنم تسلطم روی زمانم و زندگی‌ام بیشتر شده.
      مرسی که نوشتی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *