به بهانه کتاب پیاده روی و سکوت نوشته ارلینگ کاگه

کتاب پیاده روی و سکوت نوشته ارلینگ کاگه ترجمه شادی نیک رفعت نشر گمان

چند ماه پیش بود که فهمیدم پیاده روی یکی از چیزهایی است که می‌تواند حال روحی خرابم را کمی بهتر کند. از همان موقع شروع کردم به پیاده روی عصرگاهی. خیلی اوقات تنها می‌رفتم و گاهی، با دوستانی همراه می‌شدم. همان حوالی بود که مریم کتاب پیاده روی و سکوت را هم پیشنهاد کرد. با فاصله کوتاهی خواندن این کتاب را شروع کردم.

دوست دارم از تجربه خودم از پیاده روی هم بگویم، اما با خودم گفتم فعلا یک متن کوتاه به بهانه کتاب بنویسم تا اگر شما هم خوشتان آمد، شاید در کتابفروشی نگاهی به آن انداختید.

چرا کتاب پیاده روی و سکوت در زمانه هیاهو را بخوانیم؟

اولین دلیل شاید این باشد که نویسنده، یک دیوانه تمام عیار در موضوع پیاده روی و سکوت است. کسی به تنهایی و با پای پیاده به سفر قطب جنوب رفته، در یک ماجراجویی تا مرز از دست دادن قدرت تحرک پاهایش آسیب دیده، و کسی که وقتی مشکلات زندگی‌اش زیاد می‌شود می‌توان او را در فاضلاب‌های شهری پیدا کرد؛ تا به گفته خودش مطمئن باشد اوضاع قرار نیست از این خراب‌تر بشود!

به نظرم شخصیت‌های تا این حد دیوانه، شایسته شناختن‌اند و می‌توانند عصیانگر درون ما را هم بیدار کنند.

بیایید بخش‌هایی از کتاب را بخوانیم:

«قطب جنوب آرام‌ترین جایی است که می‌شناسم. وقتی تنها به سوی قطب پیاده راه می‌سپردم، در آن پهنه‌ی بیکران و ممتد، صدای هیچ بنی‌بشری جز خودم به گوش نمی‌رسید. تنها در برف، در اعماق آن هیچ سپید، سکوت را می‌شنیدم و حس می‌کردم. (شرکت هواپیمایی‌ای که مرا به لبه‌ی شمالی قطب جنوب رساند مجبورم کرده بود با خودم دستگاه بی‌سیم ببرم. لحظه‌ی آخر که پیاده می‌شدم، باتری‌های بی‌سیم را در سطل آشغال انداختم.)

در امتداد سرد‌ترین قاره جهان که به سمت جنوب می‌رفتم، کیلومترها تا خود افق همه چیز یکدست و سفید بود. روی سطحی که زیر آن حدود سی میلیون کیلومتر مکعب یخ بود، پا می‌فشردم.»

کتاب در واقع مجموعه‌ای از نوشته‌های کوتاه است که بعضی از آنها با عنوان سکوت، و بخشی در میان موضوعات مرتبط با پیاده‌روی دسته‌بندی شده‌اند. اگر چه با خواندن همین یک پاراگراف هم حدس این نکته سخت نیست که این دو مفهوم در ذهن نویسنده چندان دور از هم نیستند.

نویسنده در متن‌های کوتاه خود می‌کوشد ذهنیت خودش از کمیابی توجه به درون را به خواننده نشان بدهد. گاهی با خاطره‌های خود در سفرهایی که داشته یا نقل قول از جانب افراد برجسته‌ای که به این دو موضوع علاقه‌مندند.

با تکه‌ای از بخش پیاده‌روی این نوشته را به پایان می‌برم که به نظرم به خوبی حس نابی که از پیاده‌روی می‌توان به دست آورد را تصویر می‌کند:

«اگر پیاده‌روی طولانی بروید، حالتان خوب می‌شود. اگر در خانه بمانید، باز هم خوبید. اما وقتی چیزی راحت به دست بیاید، خیلی زود لذتش هم از بین می‌رود. باید بهایش را بدهید. مثلا در یخبندان باشید یا در باد و بوران و دامنه‌های پرشیب. هیجانش در سختی حرکت به سوی مقصد است. [اینکه] بدنتان را کش بیاورید تا به نقطه دلخواه برسید. یخ بزنید. دوباره خودتان را گرم کنید. یا در راستای ستیغ کوه که به قدمگاه هیلاری می‌رسد راه بروید، جایی که سطح کوه تا ۳۰۰۰ متر تا تبت از یک طرف و ۲۰۰۰ متر تا نپال از آن طرف دیگر پایین می‌رود. نامطمئن بودن از اینکه به هدف می‌رسید یا نه.»

کتاب پیاده روی و سکوت نوشته ارلینگ کاگه ترجمه شادی نیک رفعت نشر گمان - تصویر بزرگتر

باز هم درباره پیاده‌روی می‌نویسم.

پی‌نوشت‌ها و لینک‌ها

۱. بعد از تمام شدن این مطلب، وقتی می‌خواستم لینک سایت ناشر را در پی‌نوشت بگذارم، با جستجو به سایت محمدرضا شعبانعلی عزیز رسیدم و متوجه شدم سامان عزیزی عزیز هم این کتاب را ترجمه کرده بوده. البته به نظر می‌رسد کتاب در حال حاضر در فروشگاه‌های آنلاین مورد اشاره خود سامان موجود نیست (مطلب مربوطه در روزنوشته‌های محمدرضا شعبانعلی: ترجمه کتاب سکوت ارلینگ کاگه / مطلب مربوطه در وبلاگ سامان عزیزی: کتاب سکوت در عصر سر و صدا – انتشارات کلید آموزش)

۲. لینک خرید کتاب در صفحه نشر گمان: اینجا – توضیح: کتاب با همت نشر گمان و مترجم شادی نیک رفعت ترجمه شده. متن کتاب دلچسب و روان بود و تقریبا عاری از اشتباهات نگارشی، اگرچه، به عنوان یک سلیقه شخصی، لحن این کتاب را بصورت کمی ساده‌تر، بیشتر می‌پسندیدم. (دو پاراگراف در متن بالا هم از همین کتاب آورده شده)

۳. سایت متمم چند مطلب درباره ارلیگ کاگه و کتاب او دارد که به نظرم دید خیلی خوبی از فضای کتاب و ارلینگ کاگه می‌دهد. لینک یکی از آن‌ها برای سرنخ: در ستایش سکوت | برای تمرین سکوت وقت بگذاریم (ارلینگ کاگه) | متمم

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *