پیشنوشت. فایل 4 کلاس مذاکره شریف برای من فایل آموزندهای بود و خوشبختانه چندین بار هم فرصت شد تا آن را ببینم. قسمت اول تداعیهایم از این فایل را در مطلب “«موضعگیری در اوایل مذاکره» و چند نکته دیگر” نوشتم و در اینجا بخش دوم نکاتی را که از این فایل برداشت کردهام، مینویسم.
همانطور که در نوشته قبل هم گفتم، این فایل به مرور نکات مطرح شده در برگه مربوط به جلسه بیلبورد پرداخته است.
عناوین زیر از موضوعاتی هستند که برای من جالب و آموزنده بودند:
1. انعطافپذیری کلامی
منظور از انعطافپذیری کلامی، یعنی مذاکرهکننده نباید حرفی را که مطلق نیست، مطلق بگوید.
این مثالها به ذهن من میرسند:
حرف زدن مطلق در مذاکره چند عیب دارد:
اول اینکه دست ما را در مذاکره میبندد (برعکس اینکه ما فکر میکنیم دست طرف مقابل را میبندیم) و اختیار مذاکره را از دست ما خارج میکند. به همین دلیل، احتمال بن بست و شکست مذاکره افزایش پیدا میکند.
دوم اینکه «گلولهی مطلق بودن» کلام ما را نابود میکند. اگر در صحبتهای خود مدام از اما و اگر و شاید استفاده کنیم، وقتی مطلق حرف میزنیم، آن حرف مطلق بر مخاطب بیشتر اثر میکند و شاید اشتباه نباشد اگر تمام مذاکره تلاش کنیم تا با انعطافپذیری و حساسیت کلامی، وزنه سنگینتری برای کلام مطلق خودمان فراهم کنیم تا در صورت لزوم حرف مهم و مطلق خود را اثرگذارتر کنیم.
2. حساسیت کلامی
حساسیت کلامی در گام نخست به ما کمک میکند بهتر فکر کنیم.
وقتی در انتخاب بین کلمات “ترجیح، اولویت، خواسته و انتظار” و “پیشنهاد و راهنمایی” تمایز قائل میشویم، بطور خودکار مغزمان هم دقیقتر فکر کرده و گزینههای مختلف در مذاکره را دقیقتر تحلیل میکند و طبیعتا بهتر تصمیم میگیرد.
حساسیت کلامی در کاهش «فشار امضای قرارداد برای طرف مقابل» هم مفید است و باعث میشود حس طرف مقابل از دادن امتیاز، منفی نشود (یا کمتر منفی شود).
نکته: «عدم» یک کلمه فلسفی است! از آن استفاده نکن. «میباشد و میگردد» هم غلط هستند و باید از «هست و است» استفاده کنیم.
3. انکرینگ Anchoring
انکرینگ را میتوان تلاشی برای تغییر یا سوگیری ذهنیت طرف مقابل دانست.
سه نوع متفاوت انکرینگ (که معمولا با همین کلمه انکرینگ بیان میشوند، اما ترفندهای متفاوتی هستند) :
فکر میکنم در فروشگاههای لوازم خانگی:
مثل ال ای دی 105 اینچ ال جی که سال گذشته و با قیمت حدود 302 میلیون تومان در فروشگاههای برتر این برند نمایش داده میشد. حالا احتمالا مشتری برای خرید یک ال ای دی 2 تا 3 میلیون تومانی، چندان هم به قیمت حساس نباشد و آن را ولخرجی تلقی نکند! و (ناخودآگاه) حسابداری ذهنی خود را برای هزینه تلویزیون، نسبت به قبل از ورود به فروشگاه، کمی بیشتر کند.
نکته: انکرینگ و هاردبارگینینگ دو ترفند جدا در مذاکره هستند و تفاوت مهم آن دو این است که انکرینگ هرگز نقض نمیشود – اما موضع سرسختانه گرفته میشود که نقض شود.
4. دو سبک رفتاری مذاکرهکننده: تطبیق با شرایط مذاکره، یا داشتن سبک شخصی
هر چند بعضیها میگویند که برای مذاکره موفق باید سبک خود را به سبک طرف مقابل نزدیک کنیم، اما مذاکرهکنندگان حرفهای معمولا برای خودشان یک سبک و استایل مشخص دارند.
شاید بشود گفت این استایل به تدریج به امضا، هویت و برند شخصی این افراد تبدیل میشود. هر چند، داشتن استایل ممکن است در کوتاه مدت باختهایی بدهد تا به تدریج جا بیافتد.
یکبار برای همیشه باید برای خودمان حل کنیم: Adapt یا تطبیق با شرایط مذاکره یا Adopt یک سبک خاص برای خودمان؟
5. آلودگی بالغ به والد (contamination)
یکی از دامهای مذاکره، آلودگی بالغ به والد است که در رفتار بسیاری از افراد دیده میشود: وقتی حرفهایی با «ماهیت والدانه» را در ظاهر «بالغانه» بیان میکنیم، گرفتار این آلودگی هستیم.
این مثالها به نظرم میرسند:
در همگی اینها، حرفهای والدانه، به دلیل استدلال و منطق، ظاهری بالغانه به خود گرفتهاند. حتی شاید بشود حوزه را کمی وسیعتر هم کرد. مثلا وقتی دولت چین با استدلال اینکه غولهای تکنولوژی برای آینده مردم خطرناکند، دسترسی مردم را به برخی سایتها قطع میکند، احتمالا حرکتی والدانه با استدلالی بالغانه مخلوط شده است.
اما در مذاکره، این آلودگی موجب ایجاد «حس بد» در طرف مقابل میشود و اگر چه ظاهر استدلال کاملا منطقی است، طرف مقابل احساس خواهد کرد که بخشی از قرارداد به او تحمیل شده. حس بدی که میتواند بر نتیجه مذاکره تاثیر منفی داشته باشد.
اما راه حل؟
اگر حرف والدانهای داریم، بر والدانه بودن آن تاکید کنیم.
درباره مثالهای بالا:
6. مذاکره بر سر منافع غیراصلی
یکی از اشتباهاتی که گاهی در مذاکره رخ میدهد – و در مذاکره بیلبورد هم رخ داد – مذاکره بر سر منافع غیراصلی هست.
در مذاکره بیلبورد، شرط پیوستگی یا عدم پیوستگی، شرط اصلی برای طرفین نبود. اما قسمت عمدهای از وقت مذاکره را به خود اختصاص داد و امکان این هم وجود داشت که مذاکره به دلیل اختلاف نظر بر سر این «منفعت فرعی» شکست بخورد.
به عنوان یک راه حل، شاید خوب باشد که..
در طول جریان مذاکره از خود بپرسیم: آیا موضعی که در حال مذاکره بر سر آن هستم از منفعت اصلی من حمایت میکند؟ یا مشغول چانه زنی برای یک منفعت فرعی – یا حتی اشتباه – هستم؟
به نظر میرسد برنامهریزی برای مذاکره و آمادگی ذهنی حاصل از آن هم به دچار نشدن به این خطا موثر باشد.
پینوشت (نامربوط). چند آپدیت اخیر وبلاگم را مدیون امین کاکاوند عزیز هستم که وقتی با هم صحبت میکردیم، من را بابت آپدیت نکردن وبلاگم مواخذه کرد. ازت ممنونم امین 🙂 و خانه جدید هم مبارک؛ من تازه دیدم! :))
1 Comment
محمدرضاي عزيز به خوبي مفاهيم آلودگي در تحليل رفتار متقابل رو مطرح كردي. در مذاكرات حرفه اي گاهي افراد از بازي هاي مختلف براي امتياز گرفتن استفاده مي كنن و در اصطلاح “كودك طرف مقابل رو مي زنن”
پيرو صحبت شما بايد بگم همچنين از انكرينگ ميتوان بعنوان يك كليد استفاده كرد. بدين صورت كه با شرطي كردن مخاطب در مواقع مختلف بتوان رفتار مورد نظر رو استخراج كرد. برخي از افراد رو ديدم كه در حين قرارداد يا مذاكره كارهاي خاصي انجام ميدن كه شما مجبوريد به اون واكنش نشون بديد و اين هم نوعي شرطي سازي هست. مثال ساده اون رو ميشه در نگاه معني دار والدين به بچه ها در مهماني ديد كه كودك رو ساكت مي كنن.
ممنون از مقالات خوبت.