درباره آن کتاب الهام‌بخش؛ کتاب تجربه استارباکس

کتاب تجربه استارباکس - کتابی الهام بخش و آموزنده برام بود

کمی از هفته کتاب گذشته، اما می‌خواهم به بهانه‌ی آن، ماجرای یکی از کتاب‌های تاثیرگذار در زندگی‌ام را بنویسم. کتابی که بهمن ۹۱ خریدم و بعد از خواندن دو، سه‌ و چند باره‌ی آن، رویایی در ذهنم شکل گرفت که وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، به فعالیت‌های بعدی‌ام جهت داده. قایقی که با آن به دنیایی ناشناخته‌ سفر کردم. آن کتاب تجربه استارباکس است.

***

“در سال ۱۹۷۱، اولین فروشگاه قهوه، چای و ادویه استارباکس در سیاتل واشنگتن کاسبی خود را آغاز کرد.

قبل از آنکه این استارباکس درهای خود را باز کند، مردم برای یک فنجان قهوه‌ی ۵۰ سنتی، همراه با وعده یک فنجان رایگان دیگر، گوشه‌ی کافی‌شاپ منتظر می‌ایستادند.

برای بعضی از ما، صبح بدون سر زدن به فروشگاه غذاهای آماده، جایی که جوشانده سیاه و کدری به درون فنجان فومی سفید رنگ می‌ریختیم، به آخر نمی‌رسید..

..در آن زمان شاید کمتر کسی فکر می‌کرد که صرف قهوه بتواند لذت‌بخش هم باشد. آن قدر که مردم حاضر باشند شش تا هشت برابر بهای قهوه معمولی، برای آن هزینه کنند.”

چیزی که در بالا خواندید، بخش‌هایی منتخب – و کمی ویراستاری شده – از صفحات آغازین کتاب تجربه استارباکس است. این کتاب درباره بزرگترین قهوه فروشی دنیا با بیش از ۳۳ هزار شعبه صحبت می‌کند.

درباره فرهنگ کاری در استارباکس، رضایت کارکنان این شرکت، درباره مشتریان وفادار و ۳۵ میلیون نفری که هر هفته به فروشگاه‌های آن در سراسر دنیا سر می‌زنند.

حتی درباره اینکه وقتی می‌خواستند اولین شعبه را در چین، و عجیب‌تر از آن در ژاپنِ زخم خورده از حملات اتمی، تاسیس کنند، چه چالش‌هایی داشتند و چه کردند که امروز شلوغ‌ترین شعبه استارباکس، در مرکز توکیو واقع شده است.

اگر چنین فرهنگ و کسب‌وکاری برای شما هیجان‌انگیز باشد، احتمالا از خودتان می‌پرسید که چطور چنین چیزی را درست کردند؟

نویسنده کتاب تلاش کرده تا در قالب ۵ اصل، مفاهیم پایه‌ای در استارباکس را تشریح کند. مثال‌ها در هر اصل فراوانند و ساختار کتاب، جنبه تحسین‌برانگیز یک کسب‌وکار بزرگ و خوشنام امریکایی را به تصویر کشیده است.

هرچند در سال‌های بعد متوجه شدم چیزی که در کتاب آمده ظاهری شسته‌رفته از کمپانی استارباکس است، اما این نکته از ارزش کتاب در ذهنم کم نکرد.

کتاب قرار بود یک رویا به من بدهد.

تصوری از یک کسب‌وکار که کارکنان در آن از کار کردن خسته نمی‌شوند. افرادی که شرکت را از خود می‌دانند و این به عملکردی بی‌نظیر منجر شده.

کسب‌وکاری که نگاهش به خدمات‌رسانی اینطور باشد که «ما نمی‌خواهیم مشتریان ما را دوست داشته باشند، می‌خواهیم عاشق‌مان شوند!».

جایی که چیزی فوق‌العاده، به دنیا اضافه کند.

این کتاب قرار بود یک رویا به من بدهد. و در آن موفق بود.

حالا من، رویایی داشتم…

جلد کتاب تجربه استارباکس

‌ ‌

پی‌نوشت.

1. اگرچه من کتاب ترجمه شده را چندین بار خواندم و راحت بودم، اما وقتی می‌خواستم این مطلب را بنویسم فیدیبو را دیدم و کامنت‌ها درباره ترجمه غالبا منفی بود. خودم هم که الان کتاب را ورق می‌زنم، متن کتاب را نارسا و نادقیق می‌بینم. بخشی که در اول آوردم از صفحات ابتدایی کتاب است. آن را در زیر عینا (بدون ویراستاری) می‌نویسم تا لحن متن را ببینید و بعد درباره خرید کتاب تصمیم بگیرید:

در سال ۱۹۷۱، اولین فروشگاه قهوه و چای و ادویه استارباکس در سیاتل واشنگتن کاسبی خود را آغاز کرد. قبل از آنکه این استارباکس درهای خود را باز کند، مردم برای یک فنجان قهوه ۵۰ سنتی (که همراه با وعده یک فنجان رایگان دیگر بود) گوشه کافی‌شاپ منتظر ایستادند. برای بعضی از ماها، صبح بدون سر زدن به این فروشگاه غذاهای آماده، یعنی جایی که جوشانده‌ای سیاه و کدر را به درون فنجان سفید رنگ از جنس فوم می‌ریختیم، به آخر نمی‌رسید. برای از بین بردن طعم آن، تکه‌هایی از شکر و خامه پودری به این مخلوط اضافه می‌کردیم و آن را با یک قطعه پلاستیکی نازک قرمزرنگ به هم می‌زدیم (که قرار بود به عنوان نی دو کار را انجام دهد). ما پول خرد خود را به دست یک متصدی بی‌احساس می‌دادیم، کسی که کارش را فقط به اندازه‌ای خوب انجام می‌داد که حداقل دستمزد را دریافت کرده باشد.

البته من با همین ترجمه تاثیر زیادی از کتاب گرفتم، اما گفتم شما قبل از تهیه کتاب، محتوای آن را ببینید.

2. لینک خرید کتاب تجربه استارباکس نسخه کاغذی اینجا / نسخه الکترونیکی فیدیبو اینجا.

3. عنوان اصلی کتاب و لینک آمازون اینجا:

The Starbucks Experience: 5 Principles for Turning Ordinary Into Extraordinary Hardcover – October 5, 2006

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *