سپتامبر 26, 2017
در مطلب قبلی گفتم که بهنظر میرسد عبارت «بازاریابی ویروسی» اولین بار در سال 1997 و در مقالهای به همین نام بکار برده شده و در آن، از «بازاریابی ویروسی» به عنوان عاملی برای همهگیری سرویس هاتمیل نام برده شده است (آن مقاله توسط تیم دراپر و استیو جوروتسون نوشته شده). هر چند سرویس هاتمیل در آن زمان سرویس بسیار ارزشمند و خوبی بوده و نسبت به سرویسهای مشابه مزیتهایی داشته، اما جوروتسون و دراپر معتقدند که یکی از دلایل رشد سریع تعداد کاربران هاتمیل به جملهای برمیگشته که در انتهای هر ایمیل – بطور خودکار – اضافه میشده : PS: I love you. get your free […]
سپتامبر 25, 2017
پیشنوشت. در دو نوشته قبلی با موضوع بازاریابی ویروسی، برای شناخت بهتر بازاریابی ویروسی ابتدا مروری کوتاه به برخی انواع بازاریابی داشتیم (اینجا و اینجا). در واقع میخواستیم برای شناخت بهتر گربه، اول نگاهی به سگ و روباه و گرگ و … بیاندازیم تا به درکی کلی از تفاوتهای اولیه آنها برسیم. زین پس بیشتر به سراغ خود گربه (بازاریابی ویروسی!) خواهیم رفت. سوال اصلی که در این نوشته بررسی خواهیم کرد و شاید شما هم از خود سوال کرده باشید این هست که: اصلا چرا «ویروس»؟ یا، چرا بازاریابی «ویروسی»؟ مفهوم پخش ویروسی یک ایده، محصول یا پیام، موضوع جدیدی نیست. در واقع […]
سپتامبر 24, 2017
پیشنوشت. گاهی اتفاقی میافتد که ذهن آدم شروع میکند به تراوش کلمات درهم و مبهم و گاهی هم نتیجهگیریهای عجیب و بیربط. مثلا میبینی اینستاگرام پر شده از تبریکات پاییز. بعد یادت میآید که اتفاقا پارسال هم همینطور بوده. و سال قبلتر از پارسال. آدمها همان قبلیها هستند. همانهایی که میشناسیشان. ممکن است آدم خوبی باشند – و باشیم – (لطفا بهرویم نیاورید که آدمِ خوب یعنی چی!). اما عاشق بودن و با پاییز عشقبازی کردن را بعید میدانم بشود در خصوصیات بسیاری از آنها – و شاید بسیاری از ما – دید. خلاصه. یکی از احمقانهترین (و اگر بخواهم صادق باشم، لذتبخشترین) […]
سپتامبر 23, 2017
پیشنوشت. همانطور که در مطلب «غر زدن ممنوع! فقط تلاش کنید» نوشتم، قصد داشتم چند بخش جالبتر از کتاب آخرین سخنرانی را به مرور روی وبلاگ بگذارم. هرچند در اینجا یکی دیگر از قسمتهای این کتاب تاثیرگذار را با هم مرور خواهیم کرد، اما به دلایلی احساس میکنم بهتر است این قسمت، قسمت آخری باشد که اینجا نقل میشود. دلیل اولم این است که هر چند کتاب از قسمتهای کوچکی تشکیل شده که در آن رندی پاش از مواردی مختلف (مثل لحظات سخت بیماری، داستان عاشق شدن و ازدواج خود و تفکرات خود پیرامون هدف زندگی) سخن به میان میآورد، اما ارتباط قسمتها با […]
سپتامبر 22, 2017
قبلا درباره واژههای دوستداشتنی خودم، به امید اشاره کرده بودم (+). چند وقتیست که فهمیدم به مفهومی دیگر هم احساس خوبی دارم: مفهومِ رضایت. فکر میکنم راضی بودن آنقدر مهم هست که بشود آن را هدف نهایی زندگی در نظر گرفت. لااقل برای من، اینطور بوده که تمام تلاشم را بکنم تا طوری زندگی کنم که (به تعبیر محمدرضا شعبانعلی) در لحظه آخر به خودم بگویم «از زندگی خود راضیام». البته طبعا منظورم این نیست که سنجش رضایت را به لحظه مرگ موکول کنیم. بلکه در هر لحظه میتوانیم میزان رضایت خودمان را بسنجیم – و شاید حتی خوب باشد که هر […]
سپتامبر 10, 2017
کتاب آخرین سخنرانی را سال 95 از نمایشگاه کتاب خریده بودم – اما هر بار که میخواستم خواندن کتابی را شروع کنم، با این تصور که کتابهای مهمتر و آموزندهتری هم وجود دارند، خواندن آن را به تعویق میانداختم. اما چند هفته قبل که خواندن کتاب را شروع کردم، متوجه شدم که اشتباه میکردهام. آخرین سخنرانی، نوشتههای یک استاد دانشگاه به نام رندی پاش هست. فردی که سرطانی لاعلاج دارد و میداند که در بهترین شرایط، چند ماه بیشتر از عمرش نمانده. رندی (که فرد موفقی هم در حوزه کاری خودش محسوب میشده)، بعد از اینکه میفهمد سرطان دارد و هرگز […]
سپتامبر 5, 2017
پیشنوشت صفر. این نوشته، یک متن شخصی و ادامه گفتگوی تلگرامی بین من و یکی از دوستانم هست که در آن درباره باورهای الان خودم درباره یاغیگری، عصیان، سیگار کشیدن و موارد بیربط دیگر نوشتهام. از آنجا که هدفم صرفا گفتگو با آن دوست عزیزم هست، بعید میدانم جز عدهی کمی، بقیه آن را دوست داشته باشند. پیشنوشت یک. امروز دوست عزیزی، بدون مقدمه، در تلگرام برایم این پیام را فرستاده بود: تابحال سیگار یا قلیان کشیدهای؟ و اگر نه، آیا هیچ وقت دوست نداشتی آنها را امتحان کنی؟ بعد که جوابهایم را برایش نوشتم ( که برای هر دو سوال […]
سپتامبر 3, 2017
پیشنوشت. “چه خبر از کتابخوانی؟”، دستهای از نوشتههای این وبلاگ بود که از چند ماه پیش متوقف شده بود. از این هفته تمام سعیم را خواهم کرد تا شنبهها، مطلبی در این دسته بندی بنویسم. هر چند این نوشتهها چارچوب خیلی مشخصی نخواهند داشت، اما سعیم بر این خواهد بود تا نکات جالبی را که در کتابخوانی هفتهی قبلی داشتهام با شما در میان بگذارم. اصل نوشته: حدس میزنم تعداد زیادی از افرادی که در حوزه کسبوکار مطالعاتی داشتهاند، اصطلاح “گاو بنفش” را شنیده باشند. «گاو بنفش یا Purple cow» ، اصطلاحی است که ست گادین با نوشتن کتابی به همین نام، آن را […]
سپتامبر 1, 2017
پیشنوشت. این نوشته، درباره یکی از خطاهای تحلیلی ذهن است که طی آن، ذهن عامل پررنگتر مطرح شده را به عنوان تنها عامل یک پدیده در نظر میگیرد. هر چند شاید شما هم سابقهای از این نوع خطای ذهنی در خاطر داشته باشید، اما هدف من از نوشتن این متن صرفا تلاشی برای کمتر کردن این خطا در آیندهام بوده. اصل نوشته: حدود یک ماه پیش بود که کلیپ سخنرانی لیلی گلستان در تدکس را دیدم ( «اینجا» کمی درباره آن نوشتم). صحبتهای لیلی گلستان برایم بسیار جذاب و شنیدنی بود. از روی تعداد افرادی که آن را به اشتراک گذاشته و یا برایم فرستادند هم […]
آگوست 30, 2017
امروز بنظرم رسید فضای وبلاگم کمی سنگین شده. این بود که برای خارج شدن از این فضا و نزدیک شدن دوباره به وبلاگ شخصی، تصمیم گرفتم یکی از آهنگهایی که این روزها به آن گوش میدهم را در اینجا معرفی کنم. اما اینجا تازه شروع مشکل بود. چند آهنگ بود که به نظرم آهنگهای خوبی بودند و انتخاب یکی از آنها، به معنی انتخاب نکردن بقیه بود (دقیقا شبیه زندگی واقعی 😉 ). به هر حال، هر طور که حساب کردم دیدم ترانه سینا سرلک به نام آخرین امید زندگی بیشتر به دلم مینشیند، فلذا آن را انتخاب کردم. گویا سینا […]