فوریه 14, 2017
(نوشته شده در ۲7 بهمن ۹۵) . نمیدانم حس رقابتی چقدر در شما زنده است. اما در من این حس نسبتا فعال است. وقتی میخواهم کاری را انجام دهم، شاخکهایم فعال میشوند و انرژی ام چندین برابر میگردد: میخواهم بهترین باشم. وقتی به موردی بر میخورم که کاری مشابه کار من انجام میدهد هم اوضاع از این قرار است. اما به تجربه دیدهام که این انرژی و این شور و نشاط رقابتی – لاقل در من – خیر و برکت نداشته است. بزودی بجای کار بیشتر، بیشتر فکر میکنم که حالا باید فلان کار را بکنم و حالا که رقیبم فلان […]
فوریه 13, 2017
(نوشته شده در ۲6 بهمن ۹۵) . پیشنوشت. من درباره علم بازاریابی ادعای خاصی ندارم. اما گاه و بیگاه اتفاقاتی در اطرافم میبینم که سعی میکنم آنها را از منظر یک علاقهمند به بازاریابی، تحلیل کنم. این نوشته هم یکی از آن دفعات است. یکی از واژههایی که این روزها زیاد میشنویم، «مشتری مداری» است. مدیر شرکتی که در تلویزیون مصاحبه میکند میگوید: محصولات ما کیفیت بالایی دارند و ما مشتری مدار هستیم… محمد آقا که سر کوچه قصابی زده هم از مشتری مداری میگوید. اهل فامیل هم وقتی میخواهند دربارهی کسب و کاری نظر بدهند، میگویند فلانی اگر مشتریمدار و خوشبرخورد […]
فوریه 12, 2017
(نوشته شده در ۲4 بهمن ۹۵) . بنا به سنتی که قصد دارم به یک عادت تبدیلش کنم، خلاصهی فصلهای خوانده شده در هفته قبل رو اینجا قرار میدم. فقط بطور خلاصه بگم که به نظرم خوندن این خلاصه ها فقط در صورتی منطقی به نظر میرسه که یا از قبل کتاب رو خوانده باشید و بخواهید با این خلاصهها، دانستههای قبلیتون رو مرور کنید، یا اینکه بخواهید بعد از دیدن محتوای کلی کتاب (از روی خلاصهها) درباره تهیه کتاب تصمیم بگیرید. و به هیچ وجه خواندن خلاصه کتاب نمیتواند جایگزین خواندن خود کتاب باشه. خلاصهی فصل 8 با عنوان «والد،بالغ،کودک» […]
فوریه 10, 2017
(نوشته شده در ۲2 بهمن ۹۵) . پیشنوشت (تصمیم جدید من). بعد از تجربهی مثبت آشتی دوبارهام با کتاب (که اینجا دربارهاش نوشتهام)، تصمیم گرفتم روند مطالعاتی خودم از مطالعهی دروس متمم را هم در وبلاگم بنویسم. الان که این متن را مینویسم، مشخصا به دنبال اهداف زیر هستم: افزایش ساعات متممخوانی – حدود یک ماه است که ساعات فعلی به حداقل کاهش یافته – با ایجاد تعهد بیرونی. تمرکز بیشتر بر روی دروس. ثبت حرفها و نتیجهگیریهایی که از خواندن دروس برایم بوجود آمده اما از صحت آنها مطمئن نیستم. بحث و همفکری بیشتر با دوستانم در فضای کامنتها: اگر به […]
فوریه 9, 2017
(نوشته شده در 21 بهمن ۹۵) . امشب برف میبارید. مدت زیادی بود که به پیادهروی شبانه نرفته بودم – قبلتر ها یکی از کارهای مورد علاقهام قدم زدن در سکوت شب و فکر کردن بود. به کارهایی که باید انجام میدادم نگاه کردم. لیست کارها مثل همیشه پُرِ پُر بود. یاد متنی افتادم که یکبار از محمدرضا شعبانعلی جان خوانده بودم. و یاد آن شب امتحانی که برف میبارید و با اینکه هنوز سه فصل را اصلا نخوانده بودم و نیمه شب بود، برای پیادهروی به بیرون رفته بودم. لباسم را پوشیدم. به همراه یکی از دوستانم، ساعتی را قدم […]
فوریه 8, 2017
(نوشته شده در ۱9 بهمن ۹۵) . نمیدانم شما وقتی از دست کسب و کاری ناراحت میشوید چه میکنید. اما من وقتی از فروشگاهی، سایتی، نرمافزاری یا هر چیز دیگری ناراحت میشوم، در بیشتر موارد دنبال جایگزینی برای آن میگردم، تا اینکه بخواهم مورد و دلیل ناراحتیام را را به گوش صاحبان آن کسب و کار برسانم (طبیعتا کسب و کارهایی که با آنها رابطهی دوستانه تری دارم از این قاعده مستثنی هستند). در این مرحله دو اتفاق ممکن است بیفتد. یا برای آن محصول یا خدمت، جایگزینی پیدا میکنم – که طبیعتا به سمت آن جایگزین حرکت میکنم و از خدمات […]
فوریه 6, 2017
(نوشته شده در ۱8 بهمن ۹۵) . فریب، فریب دادن و فریب خوردن کلا به نظرم بحث جالبیه. ما اول که به دنیا میآیم صادق هستیم. لااقل در حرف زدن صادق هستیم. از قدیم هم گفتن : حرف راست رو از بچه بشنو! اما به مرور یاد میگیریم صداقت زیاد هم خوب نیست و نمیتونه همیشه بهترین گزینه باشه. کم کم یاد میگیریم دروغ هم شکل های مختلفی میتونه داشته باشه که برای گفتن بعضی از انواعش حتی لازم نیست صحبتی بکنیم. همین که حرفی نزنیم – و از حقیقت نگیم – خود بخود اوضاع خوب میمونه. فکر میکنم همین پاداش […]
فوریه 5, 2017
(نوشته شده در ۱۷ بهمن ۹۵) . همانطور که اینجا نوشته بودم، بعد از مدتی که کتابخوانی ام به حداقل کاهش یافته بود، هفته گذشته و با ایدهای که در وبلاگ امین توجهم را به خودش جلب کرد بطور جدی تری کتابخوانی را شروع کردم و از این به بعد هر هفته خلاصهی فصولی که خواندهام را در وبلاگ خواهم گذاشت. برای اولین هفته، در اینجا فایلهای خلاصهی فصل 6 و 7 کتاب وضعیت آخر را میگذارم: دانلود خلاصه فصل 6 (حجم 970 کیلوبایت) دانلود خلاصه فصل 7 (حجم 850 کیلوبایت)
فوریه 4, 2017
(نوشته شده در ۱7 بهمن ۹۵) . پیشنوشت1. تا بحال در این وبلاگ حرفها و نظراتی شخصی از خودم را نوشتم. اما هیچ وقت فکر نکردم که لازم باشد تا بگویم اینها نظرات شخصی هستند و قابل استناد نیستند. اما این نوشته شاید قابلیت این را داشته باشد که اشتباها به عنوان یک حرف حساب تلقی شود. پس لطفا توجه داشته باشید که این نوشته را کمی بیشتر جدی نگیرید! پیشنوشت2. این نوشته به شدت ناپیوسته است و شاید انتخاب خوبی برای خواندن محسوب نشود. . برای توضیح حرفم، باید کمی از خودم بگویم. من در یکی از شهرستانهای نسبتا کوچک […]
فوریه 3, 2017
(نوشته شده در ۱6 بهمن ۹۵) . برعکس این روزها که به ندرت فیلم میبینم، در دوران دانشجویی وقت نسبتا زیادی را به فیلم دیدن اختصاص میدادم. یکی از فیلمهایی که موقع دیدن خیلی دوستش داشتم، سورس کد بود. بعد ها دیدم تلویزیون هم آنرا به نام رمز منبع دوبله کرده. (هر چند به نظرم بهترین و مهم ترین صحنه را پخش نکردند و بعد از دیدن فیلم، با خودم فکر میکردم اگر نمیتوانند نتیجهگیری نهایی فیلم را پخش کنند، چرا اصلا دوبلهاش کردهاند؟!..) تا بحال چندین بار این فیلم را دیدهام و فکر میکنم ارزشش را هم داشته. در فیلم، نقش […]