دسامبر 6, 2016
(نوشته شده در 17 آذر ۹۵) . احتمالا همه ما برف را دوست داریم. تا بحال کسی را ندیده ام که برف را دوست نداشته باشد. بجز یک نفر. بگذارید کمی از عقب تر شروع کنم. سال اول دانشگاه بود و من هم که سرم حسابی داغ بود که سریع پیشرفت کنم و به یک دانشمند (یا لاقل یک فرد موفق) تبدیل شوم. بچه بودم دیگر (البته هنوز هم هستم!)… یادم هست استاد زبان ما در درس زبان عمومی، آقای طاهرخانی عزیز (که بسیار دوست داشتنی هستند)، سر کلاس به ما توصیه کردند که برای یادگیری زبان انگلیسی به کلاسهای آزاد […]
نوامبر 30, 2016
(نوشته شده در 10 آذر ۹۵) . پیشنوشت (ایجاد موضوع جدید در وبلاگ). شاید شما هم شنیده باشید که برخی میگویند از هر انسانی، چیزی میآموزند. فکر میکنم اگر کمی حواسمان را جمع کنیم، علاوه بر انسانها، از اتفاقات -به ظاهر- ساده، خاطرات دوستان، کتابها، کسبوکارها، و خلاصه از خیلی چیزها در زندگی میشود آموخت. از همین رو، تصمیم گرفتم هر از گاهی درباره چیزهایی که در زندگی فهمیده یا آموختهام، مطلب بنویسم و آنها را طبقهبندی موضوعی “آموختهها” منتشر کنم. اصلمطلب. یکی از دوستان خوب من، در شرکتی تبلیغاتی مشغول به کار است. حدود 4 یا 5 سال میشود که او را […]
نوامبر 27, 2016
(نوشته شده در 7 آذر ۹۵) . پیشنوشت1 . نمیدانم با «مسابقات امدادی» چقدر آشنا هستید ( راستش را بخواهید من درست و حسابی آشنا نبودم!). آنطور که ویکیپدیا میگوید، “مسابقهٔ امدادی نوعی رقابت ورزشی است که در آن اعضای یک تیم هر کدام بخشی از مسیر را طی میکنند.” یعنی، یک مسابقه انفرادی (مثل دو، شنا، اسکی، اسکیت و …) در قالب تیمی برگزار میشود. بدین صورت که هر یک از اعضای تیم، قسمتی از مسیر مسابقه را بصورت انفرادی انجام داده و بقیه مسابقه را به هم تیمی خود واگذار میکند. برای مثال، در مسابقه «دو 4 در 100 متر […]
نوامبر 13, 2016
(نوشته شده در 22 آبان ۹۵) . لحظهها!؟ همانطور که در پست قبل هم اشاره کردم، مدتی است که یک دوربین نیمهآماتوری (نمیگم که نیمهحرفهای!) DSLR خریدهام و اوقات فراغتم را به عکاسی میگذرانم. البته برنامهای برای دنبال کردن حرفهای عکاسی ندارم، اما عکاسی را به عنوان یک ایده برای «بهتر دیدن دنیای اطراف» دوست دارم. عکاسی از طبیعت و بچهها، دو موضوع مورد علاقه من هستند و وقتی که در آنها غرق میشوم، گذر زمان را حس نمیکنم. با این مقدمه کوتاه، و با الهام گرفتن از لحظهنگار دوست و استاد عزیزم محمدرضا شعبانعلی، از امروز برخی پست ها را تحت موضوع […]
نوامبر 4, 2016
(نوشته شده در 14 آبان 95) . امروز جمعه بود. یک جمعه با هوای عالیِ پاییزی. یا به قول بچهها، هوای پاییزی دو نفره! از آنجاییکه بتازگی دوربینی نیمه آماتوری DSLR خریدهام، با دیدن شرایط حس کردم که تلفیق مناظر زیبای پاییزی و این هوای فوقالعاده، شرایط خیلی خوبی را برای عکاسی در فضای باز فراهم کرده است. اما به دلیل اینکه صبح را در یک اتفاقِ کاریِ غیر قابل پیشبینی از دست داده بودم، بعد از ظهر را در خانه ماندم تا کارهای عقب افتادهام را انجام بدهم. الان که ساعت 2 بامداد شنبه است، از این انتخابم خوشحالم و تصمیم […]
اکتبر 31, 2016
(نوشته شده در 10 آبان 95) . در اولین پست، میخواهم از داستان ایجاد این وبلاگ بگویم. و اینکه چه اتفاقی باعث شد تصمیم بگیرم در فضای مجازی بنویسم. البته باید این را بگویم که من قبلا هم تجربه وبلاگ نویسی را (البته به صورت دست و پا شکسته و مقطعی) برای گروهمان (گروه یاکوپ) داشتهام. اما از آنجا که نوشتن در وبلاگ یک گروه بازاریابی، محدودیت هایی دارد، از خیلی وقتِ پیش دوست داشتم محیطی باشد که در آنجا، بدون دغدغهی مرتبط بودن با موضوع سایت، راحتتر از دغدغههایم بنویسم. اما همیشه داشتن چنین وبلاگی را پشت گوش میانداختم. ( بین خودمان بماند؛ چند […]