دسامبر 23, 2016
(نوشته شده در 3 دی ۹۵) . پینوشت. طبق یک عادت، جمعه شبها وقتی را برای فکر کردن به هفته پیش رو و کارهایی که باید در آن هفته انجام بدهم اختصاص میدهم. الان هم وقتش رسیده است تا به هفته آینده فکر کنم. اما این بار اهدافم را کمی متفاوت انتخاب خواهم کرد. همانطور که در پست قبلی گفتم، این روزها فرصتی پیدا کردم تا مطالب فایل صوتی عزت نفس (مسیر اصلی) را دوباره گوش کنم و درباره مفاهیم آن با دوستی گپ بزنم. یکی از نتایج گوش دادن دوباره به فایلهای صوتی عزتنفس، تجدید نظری بود که فهمیدم باید […]
دسامبر 22, 2016
(نوشته شده در 2 دی ۹۵) . اپیزود1: فکر میکنم دو سه هفته پیش، وبلاگی خواندم، که در آن چیزی شبیه این نوشته بود: “تا حالا 30 درصد به حرف مردم اهمیت میدادم و از امروز تصمیم گرفتم که دیگر این 30 درصد را هم ندهم و برای خودم زندگی کنم”. بعد از خواندن متن، با خودم فکر کردم: من چطور؟ من چند درصد به حرفِ مردم اهمیت میدهم؟ البته این سوال در آن لحظه تمام نشد و تا امروز بارها به یاد آن افتادهام و درباره جوابش فکر کردهام. اپیزود2: وقتی داشتم فایل صوتی «عزت نفس» را مرور میکردم، دیدم محمدرضا جان […]
دسامبر 19, 2016
(نوشته شده در ۲9 آذر ۹۵) . این چند روز خیلی سرم شلوغ شده. یک کار کسل کننده را باید انجام بدهم. خلاصه اینکه چند روزی بود حال و حوصله خوبی نداشتم. تا اینکه امروز یکی از دوستان خوبم، این عکس را برایم فرستاد: به محض دریافت آن، من هم خندهام گرفت. نمیدانم این آپشن فقط روی من نصب هست یا شما هم میتونید چند ثانیه قبل و بعد عکس رو در مغزتون شبیه سازی کنید و برای لحظاتی در آسمانها سیر کنید. پیشنهاد میکنم، سعی کنید انجامش بدهید! تجربهی فوق العادهای است. برای دوستم نوشتم: “محاله که […]
دسامبر 16, 2016
(نوشته شده در ۲6 آذر ۹۵) . سخته اما ازش گریزی نیست. اینکه قبول کنیم که ما در هر لحظه در حال انتخابیم. هر لحظه و برای همیشه. و این انتخابهاست که آینده ما رو میسازه. اقدامی که من طی دو سال اخیر انجام دادم، فرار از این واقعیته. برام جالبه که برای این که خودم هم اصلا شک نکنم که دارم از تصمیم گیری فرار میکنم، دست به چه کارهایی که نمیزنم. اما باید این فوبیای لعنتی رو کنار بگذارم. و تصمیم گرفته شدم رو عملی کنم. دیگه بسه. پینوشت. بعد از تایپ این متن، نمیخواستم منتشرش کنم. بعد […]
دسامبر 16, 2016
(نوشته شده در ۲5 آذر ۹۵) . پینوشت. همانطور که در پست قبلی گفتم، تصمیم گرفتهام نکاتی درباره تغییر و تغییر کردن را که در منابع مختلف خوانده یا به تجربه فهمیدهام، بنویسم و این اولین نوشته با این موضوع است. میخواهم از هزینههای تغییر بگویم. احتمالا شما آن را میدانید. همچنان که من هم آن را میدانستم، اما تا بحال بارها به اشتباه در دام آن افتادهام و بارها شده که تلاشهایم برای تغییر، بدلیل بیتوجهی به این نکته شکست خوردهاند. بگذارید با مثال ادامه بدهم. و اول یک خاطره. ترم 6 بود و درس مخابرات داشتیم. استاد ما، مهندس خوشرفتار، […]
دسامبر 14, 2016
(نوشته شده در ۲4 آذر ۹۵) . پینوشت. این مطلب، مقدمه و معرفی یک سری نوشته است. آنرا عمدا اینجا مینویسم تا متعهدتر شوم و ادامهاش بدهم. یکبار در متمم، حمید طهماسبی نژاد عزیز در یکی از کامنتهای خود نوشت: ۵ مورد است که اگر شما داشته باشید .. جزو رویا ها می شوید. انجام مطالعه خواندن زبان انگلیسی رفتن به باشگاه کسب درآمد مطلوب صبح زود بیدار شدن با حمید موافقم. شاید بشود نود درصد رویاها و فانتزیهای ما را در ده پانزده مورد خلاصه کرد. با این حال خیلی از ما حرکت خیلی خوب و مفیدی برای دستیابی به این رویا ها […]
دسامبر 14, 2016
(نوشته شده در 23 آذر ۹۵) . نمیخواهم روضه بخوانم که باید کمتر برای شبکههای اجتماعی و پیامرسانها وقت بگذاریم. چون فکر میکنم امروزه اهمیت مدیریت زمان بر همه آشکار شده. و برای افرادی هم که آشکار نشده، احتمالا قرار نیست بشه 😉 من هم بعد از چالشهای مختلفی که در مدیریت زمان داشتم، و بعد از حذف تقریبا کامل شبکههای اجتماعی (Social Networks)، برای آزاد کردن وقت بیشتر به فکر کاهش زمان استفاده روزانهام از پیامرسانها (OTT Messengers) افتادم. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که وقتی دغدغهی چیزی را داریم، حتی وقتی حواسمان نیست مغزمان به دنبال مصداقها […]
دسامبر 13, 2016
(نوشته شده در 22 آذر ۹۵) . یکی از نکاتی که در خودم و دوستانم کمابیش دیدهام، این بوده که گاهی سقف خواستههایمان را به این دلیل پایین میگیریم که فکر میکنیم ما در حدی نیستیم که به آنها برسیم. فکر میکنم پارسال بود که صاحب یکی از فروشگاههای نزدیک مغازهی ما، آقای راضی، قصد داشت تغییر شغل بدهد و یک فروشگاه عرضه مواد غذایی (شاید چیزی که به آن مینی هایپر میگویند) افتتاح کند. اتفاقا، فروشگاه آقای راضی در مسیر من و یکی از دوستانم هم قرار داشت و در بسیاری از مواقع، هر بار که با دوستم از جلوی […]
دسامبر 6, 2016
(نوشته شده در 17 آذر ۹۵) . احتمالا همه ما برف را دوست داریم. تا بحال کسی را ندیده ام که برف را دوست نداشته باشد. بجز یک نفر. بگذارید کمی از عقب تر شروع کنم. سال اول دانشگاه بود و من هم که سرم حسابی داغ بود که سریع پیشرفت کنم و به یک دانشمند (یا لاقل یک فرد موفق) تبدیل شوم. بچه بودم دیگر (البته هنوز هم هستم!)… یادم هست استاد زبان ما در درس زبان عمومی، آقای طاهرخانی عزیز (که بسیار دوست داشتنی هستند)، سر کلاس به ما توصیه کردند که برای یادگیری زبان انگلیسی به کلاسهای آزاد […]
نوامبر 30, 2016
(نوشته شده در 10 آذر ۹۵) . پیشنوشت (ایجاد موضوع جدید در وبلاگ). شاید شما هم شنیده باشید که برخی میگویند از هر انسانی، چیزی میآموزند. فکر میکنم اگر کمی حواسمان را جمع کنیم، علاوه بر انسانها، از اتفاقات -به ظاهر- ساده، خاطرات دوستان، کتابها، کسبوکارها، و خلاصه از خیلی چیزها در زندگی میشود آموخت. از همین رو، تصمیم گرفتم هر از گاهی درباره چیزهایی که در زندگی فهمیده یا آموختهام، مطلب بنویسم و آنها را طبقهبندی موضوعی “آموختهها” منتشر کنم. اصلمطلب. یکی از دوستان خوب من، در شرکتی تبلیغاتی مشغول به کار است. حدود 4 یا 5 سال میشود که او را […]