ژانویه 14, 2017

تجربه‌ی من در مدیریت زمان (1)

(نوشته شده در ۲5 دی ۹۵) . پیش‌نوشت. مطلب زیر مستقیما درباره‌ی مدیریت زمان نیست. یعنی قرار بود باشد، اما حس کردم نوشتن از مدیریت زمان مقدماتی دارد و ترجیح دادم اول مقدمات را بنویسم. ‌ نمیدونم اولین باری که بشر متوجه شد فرصت زندگی آنقدرها هم طولانی نیست کی بوده. ولی امروز تقریبا همه افرادی که دغدغه‌ی رشد توانمندی‌های خود را دارند با مسئله کمبود وقت مواجه هستند. من هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیستم و همیشه در پی این بوده‌ام که از وقتم – تا حد ممکن – بهترین استفاده را ببرم. چرا می‌گویم تا حد ممکن؟ […]
فوریه 21, 2017

تجربه من در مدیریت زمان (2) : ثبت کارها با aTimeLogger

(نوشته شده در 3 اسفند ۹۵) . پیش‌نوشت1. قبلا هم مطالبی درباره مدیریت زمان نوشته‌ام (با تگِ مدیریت زمان). از میان آنها، مطلبی که در آن به موضوعات «اختیار حداقلی در مدیریت زمان» و «اولویت‌بندی ارزش‌ها و اهداف» اشاره شده بود، می‌تواند – و به نظرم باید – به عنوان مقدمه‌ی بحث مدیریت زمان قرار داده شود. اگر آن مطلب را نخوانده‎‌اید، شاید بهتر باشد ابتدا آنرا بخوانید : اینجا. پیش‌نوشت2. بعید می‌دانم کسی در تلاش برای زندگی بهتر باشد و با چالش مدیریت زمان مواجه نباشد. احتمالا بسیاری از انسانها اگر حواسشان به زمان‌شان نباشد و برای آن برنامه نداشته […]
مارس 7, 2017

تجربه من در مدیریت زمان (3): ادامه‌ی نکات اپلیکیشن aTimeLogger

پیش‌نوشت. قبلا و در اینجا، کار با اپلیکیشن  aTimeLogger برای ثبت کارهای روزانه را کمی توضیح داده‌ام. در این مطلب، چند نکته را که به نظرم ممکن است مفید باشد، می‌گویم. اصل نوشته: تابحال در وبلاگ درباره موضوعات مختلفی حرف زده‌ام. برخی شان درد و دل بوده، بعضی غر زدن و گاهی هم تلاش برای تحلیل اتفاقات روزمره. کمتر روی چیزی تاکید داشته‌ام. اما اگر بخواهم روی مواردی (به عنوان عاملی موثر در بهبود کیفیت زندگی) تاکید داشته باشم و در واقع آن‌ها را به دوستانم توصیه کنم، یکی از آنها «نصب» و «استفاده‌ی بهینه‌» از اپلیکیشن  aTimeLogger هست. نمی‌دانم این نقل […]
مارس 21, 2017

همچنان برای برنامه ریزی سال نو (حرفهای پراکنده)

پیش‌نوشت. احتمالا فایل محمد رضا را (که در پست قبل اشاره کردم) دانلود کرده اید. نمی‌دانم فرصت کرده‌اید آن را پر کنید یا نه. من دیروز آن را پر کردم. کار راحتی نبود. و باید اعتراف کنم که خیلی از فیلد ها هم خالی ماندند. اما نکته‌ای به نظرم می‌رسد که اینجا می‌نویسم: موفق ها قصاب های خوبی هستند… پارسال وقتی کتاب “اعتراف های یک تبلیغاتچی” – نوشته دیوید اگیلوی – را می‌خواندم، در همان صفحات اول و در بین داستان چیزی خواندم که از آن موقع تابه حال بارها به یاد آن افتاده‌ام ( آنچه اینجا می‌نویسم کاملا نقل […]