آوریل 1, 2017

ریسک صحبت درباره مفاهیم دینی و حرفهای پراکنده‌ی دیگر (مقدمه)

پیش‌نوشت صفر. اگر قضاوت‌های ذهنی شما درباره واژه های دین، مسجد، مومن و واژه های مشابه خیلی سفت و سخت است، این نوشته برای شما نیست. لطفا آن را نخوانید. پیش‌نوشت یک. خیلی وقت بود می‌خواستم این بحث را شروع کنم و جایی در وبلاگم، نکته‌هایی را که راجع به مفاهیم دینی به نظرم می‌رسد بنویسم. اما تا امروز این کار را نکرده بودم. به نظرم، صحبت درباره مفاهیم دینی، از جهاتی، ریسک نسبتا زیادی دارد. با توجه به پیش زمینه ذهنی نسبتا صلب اکثر افراد درباره این مفاهیم، ممکن است بعد از مدتی متوجه شوی نه گروه “دین‌داران” حرف‌های […]
ژوئن 17, 2017

یک نوشابه، یا بینهایت نوشابه؟ (شب قدر)

پیش‌نوشت. وقتی کوچک‌تر بودم، لطیفه‌ای شنیده بودم درباره برآورده‌شدن آرزوها. امروز نوشته‌ای که در وبلاگ یکی از دوستانم دیدم، مرا دوباره یاد آن داستان انداخت. “از قضا یک روز حیف‌نان یک چراغ جادو پیدا می‌کنه. وقتی دستی به روی چراغ می‌کشه، غول چراغ جادو ظاهر میشه و میگه: می‌تونم دو تا از آرزو‌هایت را برآورده کنم… هوا گرم بوده. حیف‌نان می‌گه: نوشابه‌ی خنکی می‌خواهم که هرگز تموم نشه! غول میگه: فرمانبردارم سرورم… و نوشابه رو به دست حیف‌نان میده و حیف‌نان یک نفس نوشابه رو سر می‌کشه… بعد چند ثانیه، حیف‌نان می‌گه: واقعا عالیه. یکی دیگه لطفا!” این لطیفه کافی بود […]