آذر ۲۴, ۱۳۹۶
عکس برگ و آب در حوض؛ برای متن: گاهی حالم خوب نیست

گاهی که حالم خوب نیست … [دلنوشته]

وقت‌هایی هست که حالم خوب نیست. دقیق‌تر بگویم، همه چیز خوب است و «حالم» خوب نیست. برمی‌گردم و نگاه می‌کنم و دلایل این حال ناخوب را جستجو می‌کنم.. خیلی وقت‌ها، خطاب به خودم می‌گویم: “خیلی سخت می‌گیری ..” دقیقا همان جمله‌ای که بارها به دوستانم گفته‌ام و می‌گویم؛ وقتی می‌گویند فلان امتحان را خراب کرده‌اند.. یا وقتی از مشکلات کار یا زندگی‌شان می‌گویند. خیلی وقت‌ها، حس می‌کنم خودم هم همین‌طور می‌شوم؛ شاید نمی‌خواهم پله‌ها را یکی یکی بروم. شاید مشکلی کوچک را الکی بزرگ کرده‌ام. شاید… *** چند روز قبل، یکی از دوستانم حرف جالبی می‌زد. می‌گفت: آنها که لذت از زندگی را […]
اسفند ۱۳, ۱۳۹۶

اگر ما در کربلا بودیم… (نوشته بی سر و ته)

پیش‌نوشت مهم. این مطلب به‌شدت به باورهای ذهنی من آلوده است. ترجیح و تقاضای من این است که تنها افرادی این نوشته را بخوانند که با مدل ذهنی من آشنایی دارند.
آبان ۲۶, ۱۳۹۷
نقل قول ویلیام گلاسر درباره قدرت

استفاده نهایی از قدرت (نقل قول)

نقل قول زیر از جملات قصار مورد علاقه من هست. نسخه فارسی آن (که بیشتر از یکسال قبل احتمالا در متمم خوانده‌ام) بارها و بارها در ذهنم تکرار شده. چیزی شبیه این بود: استفاده نهایی قدرت این است که از آن برای قدرت‌بخشیدن به دیگران استفاده کنی. _ویلیام گلاسر
آذر ۳, ۱۳۹۸
امید

هنوز زنده، هنوز امید-وار

کتاب در دست، خط دوم از صفحه جدید را که می‌خوانی، شیرجه به درون افکار خودت، می‌روی به دنیایی دیگر. چیزی انگار سر جای خودش نیست.