سپتامبر 5, 2017
پیشنوشت صفر. این نوشته، یک متن شخصی و ادامه گفتگوی تلگرامی بین من و یکی از دوستانم هست که در آن درباره باورهای الان خودم درباره یاغیگری، عصیان، سیگار کشیدن و موارد بیربط دیگر نوشتهام. از آنجا که هدفم صرفا گفتگو با آن دوست عزیزم هست، بعید میدانم جز عدهی کمی، بقیه آن را دوست داشته باشند. پیشنوشت یک. امروز دوست عزیزی، بدون مقدمه، در تلگرام برایم این پیام را فرستاده بود: تابحال سیگار یا قلیان کشیدهای؟ و اگر نه، آیا هیچ وقت دوست نداشتی آنها را امتحان کنی؟ بعد که جوابهایم را برایش نوشتم ( که برای هر دو سوال […]
سپتامبر 3, 2017
پیشنوشت. “چه خبر از کتابخوانی؟”، دستهای از نوشتههای این وبلاگ بود که از چند ماه پیش متوقف شده بود. از این هفته تمام سعیم را خواهم کرد تا شنبهها، مطلبی در این دسته بندی بنویسم. هر چند این نوشتهها چارچوب خیلی مشخصی نخواهند داشت، اما سعیم بر این خواهد بود تا نکات جالبی را که در کتابخوانی هفتهی قبلی داشتهام با شما در میان بگذارم. اصل نوشته: حدس میزنم تعداد زیادی از افرادی که در حوزه کسبوکار مطالعاتی داشتهاند، اصطلاح “گاو بنفش” را شنیده باشند. «گاو بنفش یا Purple cow» ، اصطلاحی است که ست گادین با نوشتن کتابی به همین نام، آن را […]
سپتامبر 1, 2017
پیشنوشت. این نوشته، درباره یکی از خطاهای تحلیلی ذهن است که طی آن، ذهن عامل پررنگتر مطرح شده را به عنوان تنها عامل یک پدیده در نظر میگیرد. هر چند شاید شما هم سابقهای از این نوع خطای ذهنی در خاطر داشته باشید، اما هدف من از نوشتن این متن صرفا تلاشی برای کمتر کردن این خطا در آیندهام بوده. اصل نوشته: حدود یک ماه پیش بود که کلیپ سخنرانی لیلی گلستان در تدکس را دیدم ( «اینجا» کمی درباره آن نوشتم). صحبتهای لیلی گلستان برایم بسیار جذاب و شنیدنی بود. از روی تعداد افرادی که آن را به اشتراک گذاشته و یا برایم فرستادند هم […]
آگوست 30, 2017
امروز بنظرم رسید فضای وبلاگم کمی سنگین شده. این بود که برای خارج شدن از این فضا و نزدیک شدن دوباره به وبلاگ شخصی، تصمیم گرفتم یکی از آهنگهایی که این روزها به آن گوش میدهم را در اینجا معرفی کنم. اما اینجا تازه شروع مشکل بود. چند آهنگ بود که به نظرم آهنگهای خوبی بودند و انتخاب یکی از آنها، به معنی انتخاب نکردن بقیه بود (دقیقا شبیه زندگی واقعی 😉 ). به هر حال، هر طور که حساب کردم دیدم ترانه سینا سرلک به نام آخرین امید زندگی بیشتر به دلم مینشیند، فلذا آن را انتخاب کردم. گویا سینا […]
آگوست 29, 2017
پیشنوشت (آنچه گذشت). داستان از آنجا شروع شد که میخواستم درباره بازاریابی ویروسی بنویسم، اما حس کردم شاید گفتن سایر مفاهیم بازاریابی بتواند برای شناخت بهتر بازاریابی ویروسی مفید باشد. فلذا در مطلب قبلی، دو نگرش از مفاهیم بازاریابی (بازاریابی اجازهای و بازاریابی با استفاده از تاثیرگذارها) را با هم بررسی کردیم. در این مطلب، به این موارد خواهیم پرداخت: بازاریابی درونگرا (یا بازاریابی جاذبهای یا Inbound marketing) بازاریابی دهانبهدهان ( WOM marketing یا Word-of-Mouth) بازاریابی همهمهای (Buzz Marketing) 3- بازاریابی درونگرا احتمالا دیده باشید که متمم در دو درس، بطور مفصل به مفهوم بازاریابی درونگرا پرداخته (اینجا و اینجا). اما […]
آگوست 27, 2017
پیشنوشت (مقدمه). وقتی با خودم فکر میکردم که بحث بازاریابی ویروسی را چطور شروع کنم، به ذهنم رسید که شاید یکی از راههای شناخت جغرافیای بازاریابی ویروسی، اشاره به سایر انواع بازاریابی باشد. به عبارتی، برای اینکه بتوانیم سگ را تشخیص دهیم، شاید خوب باشد که گربه و ببر و شیر و روباه را هم ببینیم. از طرفی، با این روش مجبور نیستیم به تعاریف خشک و علمی اشاره کنیم و میتوانیم با دیدن مصداقهای سایر انواع بازاریابی (که در نگاه اول ممکن است شبیه به هم به نظر برسند)، تلاش کنیم تا بهتدریج، به درکی از بازاریابی ویروسی برسیم. اصل […]
آگوست 23, 2017
پیشنوشت صفر: شروع نوشتن درباره بازاریابی ویروسی همانطور که احتمالا میدانید، موضوع من برای ارائه در گردهمایی متممیها «داستان سرایت پیامها» بود که به بررسی مقدماتی نحوهی پخش ویروسی پیام و پارامترهای موثر بر آن میپرداخت. پخش ویروسی پیام، یکی از بخشهای مطرح شده در بازاریابی ویروسی است و به همین دلیل، در چند ماه گذشته «سعی میکردم» بازاریابی ویروسی را بهتر بفهمم. تاکید بر عبارت «سعی کردم» به این دلیل است که بگویم نوشتههای این دستهبندی (مانند سایر نوشتههای این وبلاگ) منعکسکننده نحوه نگرش نگارنده به حوزه «بازاریابی ویروسی» است (بجز در مواردی که صریحا به منبع یا گوینده آن اشاره […]
آگوست 20, 2017
پنجشنبه قبل و بعد از چند ماه انتظار، به روز برگزاری گردهمایی متمم رسیدیم. لذت دیدن دوستان متممی، چیزی نیست که بتوانم آن را اینجا و در قالب جملات بنویسم. اما تا همین حد بگویم از ساعت حدود 7 صبح که به سمت محل برگزاری حرکت کردیم، اصلا گذر زمان را حس نکردم – تا ساعت 10 شب که دیدم بیرون سالن و در کنار بچهها هستیم و گپ میزنیم. به نظرم چیزی که بیشتر از همه توجهها را به خود جلب میکرد، صمیمیت افراد با هم بود. افرادی که شاید اولین بار بود همدیگر را از نزدیک میدیدند، اما اصلا […]
آگوست 13, 2017
کم کم داریم به پنجشنبه نزدیک میشیم و شور و شوق من هم مثل بسیاری از متممیها، هر روز بیشتر از قبل میشه. شما که غریبه نیستید. همیشه حسرت میخوردم که چرا در آخرین سمینار متممیها نبودم. خوشحالم که این بار فرصت دیدار دوستانم رو خواهم داشت. امیدوارم گردهمایی پنجشنبه برای همهمون تا مدتها حس خوب داشته باشه:)
آگوست 6, 2017
بهنظرم هر کدوم از ما نیازمند دوستی هستیم که وقتی حالمون رو پرسید و گفتیم که خوبیم، دوباره بپرسه: “چرا عالی نیستی؟” اینطوری شاید کلی از مشکلات ما حل بشه؛ وقتی که برای عالی نبودن حالمون نیازمند یک دلیل واقعی باشیم. شما هم از این دوستها اطرافتون دارین؟ – باید قدرشونو بدونیم 🙂 - – – – – – – – – – – پینوشت. چند روز قبل ویدئویی از لیلی گلستان دیدم. مربوط به سخنرانی در تدکس تهران بود و پیمان عزیز این ویدئو رو به اشتراک گذاشته بود. نحوه بیان لیلی گلستان برایم ساده، صمیمی و […]