پیشنوشت. (آنچه گذشت!) چند وقت پیش بود که احساس کردم گفتگو درمورد تجربه های شخصی با موضوع مدیریت زمان میتواند به بهتر فکر کردن و ایدههای خوبی منجر شود و در چند قسمت، مطالبی را در این باره نوشتم. در قسمت اول سری نوشته هایم با موضوع مدیریت زمان، به پیش زمینههای حرف زدن درباره مدیریت زمان پرداختم و گفتم که اگر هدف مشخص نداشته باشیم (یا اهدافِ خیلی زیاد یا گنگ و نامشخص و بدون اولویت بندی داشته باشیم)، اساسا دغدغهای با نام مدیریت زمان و استفاده بهینه از زمان چندان معنا پیدا نمیکند. در واقع، سوال اول و […]