بعید میدانم تابحال هیچ کدام از پستهای وبلاگ را با هیجانی در این حد نوشته باشم!
این کتاب را دقایقی پیش آقای پستچی برایم آورد.
هر چند امین از قبل بهم خبر داده بود و میدانستم که کتاب را برایم خواهد فرستاد، اما دیدن کتاب به همراه دستنوشتهی دوستان متممی، حالم را خووبِ خووب کرد 🙂
دوستان عزیزم یاور مشیرفر، فواد انصاری و امین کاکاوند، بر ابتدای این کتاب نوشتهای اضافه کرده و آن را برای نفر بعدی (با همین ترتیبی که نوشتم) پست کردهاند.
از اینکه یادداشت بعدی را من خواهم نوشت، از همین الان در آسمانها سیر میکنم :))
پینوشت. میخواستم عکس دستنوشته ها را رسانهای کرده و منتشر کنم، اما با خودم گفتم مزهاش به همین است که گیرنده با باز کردن صفحه اول، خود لذت فراوان خواندن آن نوشتهها را بچشد 😉
پینوشت۲. خبر دارید لاتاری این هفته ثبت نام دارد یا نه؟ :))
پینوشت۳. خیلی ممنونم ازت امین جان.
پینوشت۴ (بعدا اضافه شده!). احتمالا هیجان همیشه هم خوب نیست و باعث شده توضیحات را بدون قرینه خاصی حذف کنم! اگر شما از کل این داستان خبر ندارید، شاید بهتر باشد این توضیح را اضافه کنم که یاور عزیز، بعد از خواندن کتاب نفحات نفت، آن را به همراه یادداشتی برای فواد جان فرستاده. ایستگاه بعدی، امین جان بوده و الان هم آن کتاب، روی میز من است.