فوریه 5, 2017

خلاصه‌ی کتاب (1): فصل 6 و 7 کتاب وضعیت آخر (تامس هریس)

(نوشته شده در ۱۷ بهمن ۹۵) . همانطور که اینجا نوشته بودم، بعد از مدتی که کتابخوانی ام به حداقل کاهش یافته بود، هفته گذشته و با ایده‌ای که در وبلاگ امین توجهم را به خودش جلب کرد  بطور جدی تری کتابخوانی را شروع کردم و از این به بعد هر هفته خلاصه‌ی فصولی که خوانده‌ام را در وبلاگ خواهم گذاشت. برای اولین هفته، در اینجا فایل‌های خلاصه‌ی فصل 6 و 7 کتاب وضعیت آخر را می‌گذارم: دانلود خلاصه فصل 6 (حجم 970 کیلوبایت) دانلود خلاصه فصل 7 (حجم 850 کیلوبایت)
فوریه 4, 2017

حالت ذهنی «شهرستانی بودن»

(نوشته شده در ۱7 بهمن ۹۵) . پیش‌نوشت1. تا بحال در این وبلاگ حرف‌ها و نظراتی شخصی از خودم را نوشتم. اما هیچ وقت فکر نکردم که لازم باشد تا بگویم اینها نظرات شخصی هستند و قابل استناد نیستند. اما این نوشته شاید قابلیت این را داشته باشد که اشتباها به عنوان یک حرف حساب تلقی شود. پس لطفا توجه داشته باشید که این نوشته را کمی بیشتر جدی نگیرید! پیش‌نوشت2. این نوشته به شدت ناپیوسته است و شاید انتخاب خوبی برای خواندن محسوب نشود. . برای توضیح حرفم، باید کمی از خودم بگویم. من در یکی از شهرستان‌های نسبتا کوچک […]
فوریه 3, 2017

بهم بگو که همه چیز درست میشه (نقل قول)

(نوشته شده در ۱6 بهمن ۹۵) . برعکس این روزها که به ندرت فیلم می‌بینم، در دوران دانشجویی وقت نسبتا زیادی را به فیلم دیدن اختصاص می‌دادم. یکی از فیلم‌هایی که موقع دیدن خیلی دوستش داشتم، سورس کد بود. بعد ها دیدم تلویزیون هم آنرا به نام رمز منبع دوبله کرده. (هر چند به نظرم بهترین و مهم ترین صحنه را پخش نکردند و بعد از دیدن فیلم، با خودم فکر می‌کردم اگر نمی‌توانند نتیجه‌گیری نهایی فیلم را پخش کنند، چرا اصلا دوبله‌اش کرده‌اند؟!..) تا بحال چندین بار این فیلم را دیده‌ام و فکر می‌کنم ارزشش را هم داشته. در فیلم، نقش […]
فوریه 2, 2017

رویاهایی که نمی‌خواهیم برآورده شوند

(نوشته شده در ۱5 بهمن ۹۵) . پیش‌نوشت. یکبار در یکی از کامنت‌های متمم، مطلبی از کتاب پائولو کوئیلو نوشتم که می‌خواهم آن را یکبار دیگر هم اینجا تعریف کنم. فقط با توجه به اینکه رمان را خیلی وقت پیش خوانده‌ام، احتمال اشتباه در تعریف آن زیاد است. اما فکر می‌کنم اصل مطلب را درست یادم مانده. کیمیاگر، رمان معروف پائولو کوئیلو، داستان پسری جوان بنام سانتیاگوست. سانتیاگو محل زندگی و گوسفندان خود را رها می‌کند (شغلش چوپانی است) و در جستجوی گنجی که یک شب رویای آنرا دیده بود، می‌رود. داستان پر از اتفاقات جالی است و اگر آنرا نخوانده‌اید، […]