پیشنوشت. وقتی کوچکتر بودم، لطیفهای شنیده بودم درباره برآوردهشدن آرزوها. امروز نوشتهای که در وبلاگ یکی از دوستانم دیدم، مرا دوباره یاد آن داستان انداخت. “از قضا یک روز حیفنان یک چراغ جادو پیدا میکنه. وقتی دستی به روی چراغ میکشه، غول چراغ جادو ظاهر میشه و میگه: میتونم دو تا […]