ژانویه 4, 2017

نمایشگاه تبلیغات و بازاریابی

(نوشته شده در ۱5 دی ۹۵) . هر چند که هنوز در پیدا کردن مسیر زندگی دلخواه خودم در حال جستجو هستم، اما چیزی که امروز احساس می‌کنم این است که به حوزه‌های بازاریابی علاقه‌مند هستم. از برهه‌ای به بعد که حس کردم به تبلیغات و بازاریابی علاقه دارم، به دنبالش رفته‌ام و از همان موقع‌ها – تقریبا هر سال – در نمایشگاه بازاریابی و تبلیغات شرکت کرده‌ام. فکر می‌کنم رفتن به نمایشگاه، لاقل برای شخصی مثل من، مثل رفتن به کلاس برای یادگیری زبان است. همیشه فکر می‌کردم که رفتن به کلاس برای یادگیری زبان شاید بهترین راه یادگیری زبان نباشد، اما برای […]
ژانویه 3, 2017

زندانی به نام فکر دیگران (1)

(نوشته شده در ۱4 دی ۹۵) . پیش‌نوشت صفر. لحظه ای که کیبورد رو جلوی خودم می‌گذارم و می‌خواهم این پست رو بنویسم، دقیقا نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم و فقط هاله‌ای در ذهن دارم. امیدوارم انتظار یک متن منسجم رو نداشته باشید. پیش‌نوشت یک. همانطور قبلا هم در “چند درصد به حرف مردم اهمیت می‌دهم؟”  نوشتم، از دغدغه هایم این هست که نگران حرف مردم نباشم. این نگرانی و ترس از قضاوت مردم را دوست ندارم و تا امروز هم تمام انرژی‌ام را گذاشتم تا از این بند رها شوم. اما اخیرا به موردی برخوردم که برایم یک چالش بوده. […]
ژانویه 2, 2017

نه تو می‌مانی و نه اندوه

(نوشته شده در ۱3 دی ۹۵) . چند وقت پیش بود که تمام جزوه‌های دانشگاهیم رو دور ریختم. بجز آن‌هایی که پشت‌شان سفید بود و به درد برگه باطله شدن می‌خوردند. الان بطور اتفاقی، پشت یکی از برگه‌هایم را دیدم. نمونه سوال درس الکترونیک صنعتی بود که دکتر طوسی آن را ارائه میدادند. دکتر طوسی، جزو معدود اساتید لارجی بود که داشتیم. حرف‌هایش بوی زندگی می‌داد و کلی خاطره تعریف کردنی از او دارم که اگر فرصتی بود بعدا تعریف خواهم کرد. معمولا عادت داشت قطعه شعری پایین برگه امتحانی بنویسد. این شعر را خیلی دوست داشتند. فکر می‌کنم برای ما […]
ژانویه 1, 2017

یک دست و چند هندوانه

(نوشته شده در ۱2 دی ۹۵) . پی‌نوشت. نمی‌دانم که شما هم اینطورید یا نه. اما من، به شخصه، ایراد را در کار دیگران خیلی راحت‌تر می‌توانم ببینم تا ایراد کار خودم را. امروز ظهر، یکی از آشنایانم را دیدم. کسی که با وجود اینکه بسیار تلاش می‌کند و می‌شود گفت خودش و زندگی‌اش را وقف کار کرده است، در زندگی‌اش دستاورد چندانی نداشته – یا بهتر است بگویم از نظر من دستاورد چندانی نداشته – هر چند خود او از این امر ناراضی به نظر نمی‌رسد. کمی که با خودم فکر کردم، دیدم شاید علت، این باشد که او […]