(نوشته شده در 2 دی ۹۵) . اپیزود1: فکر میکنم دو سه هفته پیش، وبلاگی خواندم، که در آن چیزی شبیه این نوشته بود: “تا حالا 30 درصد به حرف مردم اهمیت میدادم و از امروز تصمیم گرفتم که دیگر این 30 درصد را هم ندهم و برای خودم زندگی کنم”. […]
اگر کمی رفتار ها رو کمی بررسی کنیم، عید نوروز هم پدیده ی جالبی است برای فکر کردن. متن زیر را امروز عصر و به بهانه عید نوروز نوشتم. اما سرم شلوغ شد و فرصت نشد منتشرش کنم. به بهانه نوروز الان که این متن را مینویسم، خیابان شلوغ است. انگار […]
اخیرا که با آشنایان و هم سن و سال های خودم صحبت میکنم، صحبت از آینده میشود و برنامه هایی که برای آن داریم. گاهی تکه ای از چیزی را که فکر میکنم درست است به آنها میگویم. البته اوایل با همه یک جور صحبت میکردم. اما میدیدم اکثرا چشمانشان گرد […]
گاهی میشود دلمان چیزی را میخواهد، اما میترسیم که ابراز کنیم – حتی در برابر خودمان. با خودمان میگوییم : اگر نشد، چه… شاید از این بترسیم که در مقابل خودمان کوچک شویم. از این بترسیم که اگر نشد و «مردم» به ما خندیدند، چطور سرمان را بالا بگیریم.. و […]