سپتامبر 10, 2017

غر زدن ممنوع! فقط تلاش کنید (بخشی از کتاب آخرین سخنرانی)

کتاب آخرین سخنرانی را سال 95 از نمایشگاه کتاب خریده بودم – اما هر بار که می‌خواستم خواندن کتابی را شروع کنم، با این تصور که کتاب‌های مهم‌تر و آموزنده‌تری هم وجود دارند، خواندن آن را به تعویق می‌انداختم. اما چند هفته قبل که خواندن کتاب را شروع کردم، متوجه شدم که اشتباه می‌کرده‌ام. آخرین سخنرانی، نوشته‌های یک استاد دانشگاه به نام رندی پاش هست. فردی که سرطانی لاعلاج دارد و می‌داند که در بهترین شرایط، چند ماه بیشتر از عمرش نمانده. رندی (که فرد موفقی هم در حوزه کاری خودش محسوب می‌شده)، بعد از اینکه می‌فهمد سرطان دارد و هرگز […]
سپتامبر 23, 2017

ماجرای ماشین خسارت خورده (قسمتی از کتاب آخرین سخنرانی)

پیش‌نوشت. همانطور که در مطلب «غر زدن ممنوع! فقط تلاش کنید» نوشتم، قصد داشتم چند بخش جالب‌تر از کتاب آخرین سخنرانی را به مرور روی وبلاگ بگذارم. هرچند در اینجا یکی دیگر از قسمت‌های این کتاب تاثیرگذار را با هم مرور خواهیم کرد، اما به دلایلی احساس می‌کنم بهتر است این قسمت، قسمت آخری باشد که اینجا نقل می‌شود. دلیل اولم این است که هر چند کتاب از قسمت‌های کوچکی تشکیل شده که در آن رندی پاش از مواردی مختلف (مثل لحظات سخت بیماری، داستان عاشق شدن و ازدواج خود و تفکرات خود پیرامون هدف زندگی) سخن به میان می‌آورد، اما ارتباط قسمت‌ها با […]
اکتبر 27, 2017
معرفی کتاب شیب ست گادین

«ول کردن» گاهی می‌تواند اثربخش‌ترین استراتژی جهان باشد (معرفی کتاب شیب)

احتمالا شما هم شیب را بشناسید؛ کتاب معروف ست گادین. دیشب برای دومین بار خواندن آن را تمام کردم. به رسم بسیاری از کتاب‌هایی که دوست دارم، این کتاب را هم دو بار پشت سر هم خواندم و بار دوم، سعی کردم کاری کنم تا مفاهیم مطرح شده در کتاب بیشتر در خاطرم بماند. کتاب، درباره یک حرف بدیهی است: اینکه «در هر لحظه» وضعیت کاری ما، روی یکی از سه حالت زیر است: 1. کاری را انجام می‌دهیم که فکر می‌کنیم سخت است. پیشرفت ما آهسته است و حین کار سختی می‌کشیم. اما فکر می‌کنیم این سختی، به پاداش […]
اکتبر 5, 2018
خلاصه کتاب چکش بصری - برای جایگاه سازی به میخ کلامی و چکش بصری نیاز داریم - لورا ریس

پیام را با «میخِ کلام» و «چکشِ تصویر» حک کنید (خلاصه کتاب چکش بصری)

پیش‌نوشت. مدتی بود که از پایین بودن ساعات مطالعه کتاب خودم شرمنده بودم تا اینکه چند هفته قبل «تغییری نسبتا کوچک» در رفتارم ایجاد کردم: موقع رفتن به سر کار بجای کیف یا تبلت، کتاب در دستم گرفتم. هرچند مسیر رفت و آمد من کوتاه است، همین تغییر کوچک باعث شد تا علاوه بر شروع دوباره مطالعه، حس بهتری هم نسبت به کتابهای کتابخانه‌ام – که مدت‌هاست خریدمشان – داشته باشم. حالا اولین سوغاتی این «تغییر نسبتا کوچک» را اینجا مینویسم: خلاصه‌ای از کتاب چکش بصری.